جیسو: من بین بد و بدتر بد رو انتخاب میکنم
جیسو: من بین بد و بدتر بد رو انتخاب میکنم
جیهوپ: ولی گزینه دیگه ای هم هست
ات:جیسو جییسو اینجایی
جیسو: .....
ات : چرا فرار کردیـــــ میدونی چقدر نگرانتـ شدم
جیهوپ:بیاید برگردیم
پرش رفتن خونه
ویو جیسو
من با ماشین عمو کوک رفتم عمو ته هم
باهامون بود توی راه
خیلی خوشحال بودم تا اینکه رسیدم خب
پیش عمو هام احساس امنیت میکنم وقتی
با بابام دعوا میکنم مامانم جلومونو نمیگیره
فقط اخر دعوا میگه بسته !!
کوک :جیسو برات لباس خواب اوردم ته ته یه
دست هم برای تو اوردم
جیسو لباس رو پوشید خیلی براش بزرگ بود
کیوت بود
ته: کوک بیاید قبل خواب یه فیبم ببینیم
کوک: نظرت چیه جیسو
جیسو: اوکیی
ویو ته
بلوز کوک برای جیسو خیلی قشنگ بود ولی
دستش ردی که توی دستشه
(جیسو سعی میکرد قایمش کنه جای زخمای خو.د.کشیـ )
لبخند روی لب ته محو شد
ته: جیسو
جیسو: بله عمو
ته: دستت
جیسو:.....
ته: دستت چرا اینطوریه
ذهن جیسو :وای خدا فهمید
کوک : ته چی شده
ته: دست راست جیسو
کوک نگا کرد و رد تی.غ رو دید
کوک: جیسووووو چیکار کردی (تعجب)
جیسو ترسیده بود ته و کوک خواستن دست
جیسو رو ببینن ولی جیسو خیلی میترسید
جیسو : نه نه نه ولم کنید بابا کمکم کن اون
داره میاد سمتم
بـبابا خواهش میکنم (چون ترسیده نمیدونه چی میگهه)
کوک و ته اصلا به جیسو یه قدمم نزدیک
نشده بودن
جیسو افتاد زمین نفس نفس میزد
نکته: جیسو تنگی نفس داره
کوک : جیسو جیسو بلند شو
ته: الو آرژانس یه بیمار دارم زود بیاید
پرش زمان
جیسو رو بردن بیمارستان
ته: زنگ زد جیمین و ات هم اومدن
ات: دخترم کجاست ؟ د...دخترم
جیسو : مامان
جیمین اومد داخل اتاق
جیسو : تو منو نجات ندادی تو گذاشتی منو
اذیت کنن اونا منو کتک زدن و..
ویو جیمین
با اینکه نادیدش میگیرم ولی اون دخترمه
رفتیم بیمارستان مستقیم رفتیم اتاقش تا
منو دید شروع کرد به صحبت کرد
جیسو: : بـــ بابا بابا مــمن میترسم بابا کمکم کن
جمیمین به سمت دخترش رفت و اونو بغل کرد
جیمین : هیششششش ببخشید ببخشید
برات بابای خوبی نبود معذرت میخوام ببخشید
جیمین متوجه شد دخترش تکون نمیخوره
اونو از خودش جدا کرد و دید جیسو.....
جیمین : دکتر ......دکتر رو صدا کنیدددددد
زود
ات: جیسو جیسو دختر
جیمین : جیسو عزیزم بلند شو خواهش
میکنم
اعضا هم اومدن
دکتر اومد
دکتر : بزارید روی تخت
دکتر شروع کردن به ماساژ قلب
دکتر: دستگاه رو بیارید بزار رو ۲٠٠
پرستار همه رو بیرون کرد
دکتر : بزار روی ۳۰۰ بزار روی ۴۰۰ ــــــ۴۵۰
ــــ۵۰۰ اون مرده
اسم پارک جیسو ، جنسیت دختر ، ساعت مرگ
۱۲:۵۶، علت مرگ ایست قلبی و فشار عصبی
تاریخ ۲۰۲۳ سپتامبر ۴
.
.
.
این داستان ادامه دارد «.ـــــ.»
#brs1army7
جیهوپ: ولی گزینه دیگه ای هم هست
ات:جیسو جییسو اینجایی
جیسو: .....
ات : چرا فرار کردیـــــ میدونی چقدر نگرانتـ شدم
جیهوپ:بیاید برگردیم
پرش رفتن خونه
ویو جیسو
من با ماشین عمو کوک رفتم عمو ته هم
باهامون بود توی راه
خیلی خوشحال بودم تا اینکه رسیدم خب
پیش عمو هام احساس امنیت میکنم وقتی
با بابام دعوا میکنم مامانم جلومونو نمیگیره
فقط اخر دعوا میگه بسته !!
کوک :جیسو برات لباس خواب اوردم ته ته یه
دست هم برای تو اوردم
جیسو لباس رو پوشید خیلی براش بزرگ بود
کیوت بود
ته: کوک بیاید قبل خواب یه فیبم ببینیم
کوک: نظرت چیه جیسو
جیسو: اوکیی
ویو ته
بلوز کوک برای جیسو خیلی قشنگ بود ولی
دستش ردی که توی دستشه
(جیسو سعی میکرد قایمش کنه جای زخمای خو.د.کشیـ )
لبخند روی لب ته محو شد
ته: جیسو
جیسو: بله عمو
ته: دستت
جیسو:.....
ته: دستت چرا اینطوریه
ذهن جیسو :وای خدا فهمید
کوک : ته چی شده
ته: دست راست جیسو
کوک نگا کرد و رد تی.غ رو دید
کوک: جیسووووو چیکار کردی (تعجب)
جیسو ترسیده بود ته و کوک خواستن دست
جیسو رو ببینن ولی جیسو خیلی میترسید
جیسو : نه نه نه ولم کنید بابا کمکم کن اون
داره میاد سمتم
بـبابا خواهش میکنم (چون ترسیده نمیدونه چی میگهه)
کوک و ته اصلا به جیسو یه قدمم نزدیک
نشده بودن
جیسو افتاد زمین نفس نفس میزد
نکته: جیسو تنگی نفس داره
کوک : جیسو جیسو بلند شو
ته: الو آرژانس یه بیمار دارم زود بیاید
پرش زمان
جیسو رو بردن بیمارستان
ته: زنگ زد جیمین و ات هم اومدن
ات: دخترم کجاست ؟ د...دخترم
جیسو : مامان
جیمین اومد داخل اتاق
جیسو : تو منو نجات ندادی تو گذاشتی منو
اذیت کنن اونا منو کتک زدن و..
ویو جیمین
با اینکه نادیدش میگیرم ولی اون دخترمه
رفتیم بیمارستان مستقیم رفتیم اتاقش تا
منو دید شروع کرد به صحبت کرد
جیسو: : بـــ بابا بابا مــمن میترسم بابا کمکم کن
جمیمین به سمت دخترش رفت و اونو بغل کرد
جیمین : هیششششش ببخشید ببخشید
برات بابای خوبی نبود معذرت میخوام ببخشید
جیمین متوجه شد دخترش تکون نمیخوره
اونو از خودش جدا کرد و دید جیسو.....
جیمین : دکتر ......دکتر رو صدا کنیدددددد
زود
ات: جیسو جیسو دختر
جیمین : جیسو عزیزم بلند شو خواهش
میکنم
اعضا هم اومدن
دکتر اومد
دکتر : بزارید روی تخت
دکتر شروع کردن به ماساژ قلب
دکتر: دستگاه رو بیارید بزار رو ۲٠٠
پرستار همه رو بیرون کرد
دکتر : بزار روی ۳۰۰ بزار روی ۴۰۰ ــــــ۴۵۰
ــــ۵۰۰ اون مرده
اسم پارک جیسو ، جنسیت دختر ، ساعت مرگ
۱۲:۵۶، علت مرگ ایست قلبی و فشار عصبی
تاریخ ۲۰۲۳ سپتامبر ۴
.
.
.
این داستان ادامه دارد «.ـــــ.»
#brs1army7
۸.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.