ایران ( پارت نهم )
ایران ( پارت نهم )
* ویو ا/ت *
سرم و کردم تو بالشت و جیغ زدم!
ا/ت : هوففففففف....خداااا! الان میفهمم جیمین که دردی میکشه پیش بابا میخوابه!
* فردا صبح *
* ویو جیمین *
از خواب پاشدم.....دور و برم و نگاه کردم....
ا/ت که خواب بود اصغر آقا هم نبود!
صغرا خانم هم که اونور داشت چایی درست میکرد...
جیمین : اخخخخخ.....ا/تتتتت! بلند شوووو!
ا/ت : ( خواب آلود ) هوم؟
جیمین : پاشووووو.....!
ا/ت : خدا! باشه....
ا/ت رف از تو کیفش شونش رو برداره موهاشو شونه کنه....بعد چند دقیقه اومد پیشم موهامو شونه کرد....
بعد شالش رو کرد سرش و بلند شدیم رفتیم چایی بخوریم....
اصغر آقا: به به عجب هوایی!
صغرا خانم : هعی....چایی تو بخور سر میشه!
اصغر آقا: چشممممم.....
جیمین : اییییییی سوختمممم....
ا/ت : خوبییییی؟؟؟؟
صغرا خانم : ای وای! دومادی گلم چی شدی؟!
اصغر آقا: امممممم.....با زبونت بالای دهنتو بگیر !
صغرا خانم : اون ماله زمان سک سک هس!
اصغر آقا: ( درحال فکر )
ا/ت : یه کاری کنید بدبخت سوخت!
صغرا خانم : بیا آب بخور....
وقتی آب خوردن آروم شد....
جیمین : ( نفس عمیق ) هوف...
ا/ت : فک کنم ۲ روز دیگه میریم کره!
جیمین : یسسسسس.....( زیر لب )
ا/ت : یاااا....شنیدم چی گفتی ! تو مگه برای خاستگاری از من نیومدی ایران؟
جیمین : آره....ولی خب اونموقع فرق داشت!
ا/ت : نه....هیچ فرقی نداشت! تو بدشانسی میاری فک میکنی مشکل از ایرانه!
جیمین : هوم....فکر کنم حق با توعه!
ا/ت : معلومه حق با منه!
جیمین : ایشششش....فقط بریم کره دارم برات!
ا/ت : وایییی....موچی کوچولووووو ترسیدمممم !
جیمین : یاااا....اینجوری نکن!
ا/ت : ( خنده ) باشه....
جرررررررررررر وا جررررررر🗿🗿🗿🗿
* ویو ا/ت *
سرم و کردم تو بالشت و جیغ زدم!
ا/ت : هوففففففف....خداااا! الان میفهمم جیمین که دردی میکشه پیش بابا میخوابه!
* فردا صبح *
* ویو جیمین *
از خواب پاشدم.....دور و برم و نگاه کردم....
ا/ت که خواب بود اصغر آقا هم نبود!
صغرا خانم هم که اونور داشت چایی درست میکرد...
جیمین : اخخخخخ.....ا/تتتتت! بلند شوووو!
ا/ت : ( خواب آلود ) هوم؟
جیمین : پاشووووو.....!
ا/ت : خدا! باشه....
ا/ت رف از تو کیفش شونش رو برداره موهاشو شونه کنه....بعد چند دقیقه اومد پیشم موهامو شونه کرد....
بعد شالش رو کرد سرش و بلند شدیم رفتیم چایی بخوریم....
اصغر آقا: به به عجب هوایی!
صغرا خانم : هعی....چایی تو بخور سر میشه!
اصغر آقا: چشممممم.....
جیمین : اییییییی سوختمممم....
ا/ت : خوبییییی؟؟؟؟
صغرا خانم : ای وای! دومادی گلم چی شدی؟!
اصغر آقا: امممممم.....با زبونت بالای دهنتو بگیر !
صغرا خانم : اون ماله زمان سک سک هس!
اصغر آقا: ( درحال فکر )
ا/ت : یه کاری کنید بدبخت سوخت!
صغرا خانم : بیا آب بخور....
وقتی آب خوردن آروم شد....
جیمین : ( نفس عمیق ) هوف...
ا/ت : فک کنم ۲ روز دیگه میریم کره!
جیمین : یسسسسس.....( زیر لب )
ا/ت : یاااا....شنیدم چی گفتی ! تو مگه برای خاستگاری از من نیومدی ایران؟
جیمین : آره....ولی خب اونموقع فرق داشت!
ا/ت : نه....هیچ فرقی نداشت! تو بدشانسی میاری فک میکنی مشکل از ایرانه!
جیمین : هوم....فکر کنم حق با توعه!
ا/ت : معلومه حق با منه!
جیمین : ایشششش....فقط بریم کره دارم برات!
ا/ت : وایییی....موچی کوچولووووو ترسیدمممم !
جیمین : یاااا....اینجوری نکن!
ا/ت : ( خنده ) باشه....
جرررررررررررر وا جررررررر🗿🗿🗿🗿
۳۲.۷k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.