ا.ت:پاشو و جذاب ترین فردی که تو این کافه هست رو ببوس

ا.ت:پاشو و جذاب ترین فردی که تو این کافه هست رو ببوس
وقتی اینو گفتم نگاه فیلیکس عصبی شد و با همون نگاه های عصبیش به بورام چشم دوخت بورام هم با خجالت رفت نزدیک فیلیکس و بوسیدش که فیلیکس کپ کرد بوران خواست از فیلیکس جدا شه که فیلیکس محکم گرفتش و به بوسشون ادامه دادن
ا.ت:اییی چندشا
فیلیکس و بورام خندشون گرفت و از هم جدا شدن
فیلیکس:بو...بورام تو منو...
بورام:آره خیلی خیلی دوست دارم
بعد فیلیکس لبخند زد و بورام رو بغل کرد
فیلیکس:ا.ت از تو هم ممنونم که ما رو به هم رسوندی
کوک:یااا پس من چی؟
فیلیکس:از تو هم ممنونم داش(خنده)
داشتیم همینجوری حرف میزدیم که گارسون سفارش هامون رو آورد ما هم شروع کردیم به خوردن
(پرش به نیم ساعت بعد)
بعد از کلی حرف زدن و خندیدن بالاخره تصمیم گرفتیم که برگردیم خونه منو بورام رفتیم تو ماشین و پسرا هم رفتن که حساب کنن
بورام:واییییی ا.ت هنوز باورم نمیشه خیلی ازت ممنونم
ا.ت:خواهش عشقم
بعد دستام رو باز کردم که بورام پرید بغلم همون لحظه پسرا از کافه اومدن بیرون و به سمت ماشین اومدن و سوار شدن
کوک:خب بریم
همه:بریمممم
بعد راه افتادیم به سمت خونه ی ما و...


حمایت🗿🤌