درد و سیاهی ....
درد و سیاهی ....
(بچه ها منظور از اب سردی یعنی افتاد گف
زمین و چون سرد بود این حس رو داشت)
بعد چند مین با سر درد بدی چشمامو باز
کردم گردنم رو کمی چرخوندم که یادم اومد
بیمارستانم و نامجون هم .... به پنجره
نگاهی انداختم دیدم شبه ،منتظر موندم تا
سرم تموم بشه ،بعد از چند مین که تموم
شد پرستار رو صدا زدم تا بیاد و سرمو در
بیاره،بعد چند مین سرم رو در اورد،کمی سرم
گیح میرفت ولی بازم بیحال بودم،ناراحت
بودم،احساس میکردم یه افسردگی شدیدی
با درحه بالا سراغم اومده،خیلی دپرس
بودم،از پرستار خواستم تا منو ببره سمت
اتاقش،صدای پرستار خیلی برام ،اشنا بود
_خانم،ببخشید،من و شما باهم مکالمه ای
داشتیم ؟اخه صداتون خیلی اشناست
/بله من بهتون زنگ زدم که بیاید اینجا
_اومم،پس چرا شماره ناشناس بود؟چرا با
گوشی خودش زنگ نزدین؟
/گوشیش رو نداد فقط یع شماره داد و
اسمشو گفت که بگم،و اون شماره شما درد و سیاهی ....
(بچه ها منظور از اب سردی یعنی افتاد گف
زمین و چون سرد بود این حس رو داشت)
بعد چند مین با سر درد بدی چشمامو باز
کردم گردنم رو کمی چرخوندم که یادم اومد
بیمارستانم و نامجون هم .... به پنجره
نگاهی انداختم دیدم شبه ،منتظر موندم تا
سرم تموم بشه ،بعد از چند مین که تموم
شد پرستار رو صدا زدم تا بیاد و سرمو در
بیاره،بعد چند مین سرم رو در اورد،کمی سرم
گیح میرفت ولی بازم بیحال بودم،ناراحت
بودم،احساس میکردم یه افسردگی شدیدی
با درحه بالا سراغم اومده،خیلی دپرس
بودم،از پرستار خواستم تا منو ببره سمت
اتاقش،صدای پرستار خیلی برام ،اشنا بود
_خانم،ببخشید،من و شما باهم مکالمه ای
داشتیم ؟اخه صداتون خیلی اشناست ....
(بچه ها منظور از اب سردی یعنی افتاد گف
زمین و چون سرد بود این حس رو داشت)
بعد چند مین با سر درد بدی چشمامو باز
کردم گردنم رو کمی چرخوندم که یادم اومد
بیمارستانم و نامجون هم .... به پنجره
نگاهی انداختم دیدم شبه ،منتظر موندم تا
سرم تموم بشه ،بعد از چند مین که تموم
شد پرستار رو صدا زدم تا بیاد و سرمو در
بیاره،بعد چند مین سرم رو در اورد،کمی سرم
گیح میرفت ولی بازم بیحال بودم،ناراحت
بودم،احساس میکردم یه افسردگی شدیدی
با درحه بالا سراغم اومده،خیلی دپرس
بودم،از پرستار خواستم تا منو ببره سمت
اتاقش،صدای پرستار خیلی برام ،اشنا بود
_خانم،ببخشید،من و شما باهم مکالمه ای
داشتیم ؟اخه صداتون خیلی اشناست
/بله من بهتون زنگ زدم که بیاید اینجا
_اومم،پس چرا شماره ناشناس بود؟چرا با
گوشی خودش زنگ نزدین؟
/گوشیش رو نداد فقط یع شماره داد و
اسمشو گفت که بگم،و اون شماره شما درد و سیاهی ....
(بچه ها منظور از اب سردی یعنی افتاد گف
زمین و چون سرد بود این حس رو داشت)
بعد چند مین با سر درد بدی چشمامو باز
کردم گردنم رو کمی چرخوندم که یادم اومد
بیمارستانم و نامجون هم .... به پنجره
نگاهی انداختم دیدم شبه ،منتظر موندم تا
سرم تموم بشه ،بعد از چند مین که تموم
شد پرستار رو صدا زدم تا بیاد و سرمو در
بیاره،بعد چند مین سرم رو در اورد،کمی سرم
گیح میرفت ولی بازم بیحال بودم،ناراحت
بودم،احساس میکردم یه افسردگی شدیدی
با درحه بالا سراغم اومده،خیلی دپرس
بودم،از پرستار خواستم تا منو ببره سمت
اتاقش،صدای پرستار خیلی برام ،اشنا بود
_خانم،ببخشید،من و شما باهم مکالمه ای
داشتیم ؟اخه صداتون خیلی اشناست ....
۵.۶k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.