پارت صدو چهل و هشت..
#پارت صدو چهل و هشت..
#جانان...
خسته بود اومدم اتاق و خواستم لباس عوض کنم که چشمم خورد به حموم یهو دلم هوس یه حموم دبش کرد حوله برداشتم و رفتم حموم واسه خودم کمی خول بازی در اوردم و بعدم تو وان خوابیدم کف بازی کردم و اخرم واسه خودم یه موشت اهنگ رو خوندم و ادا خواننده ها رو در اوردم خسته شدم حوله تن پوشم رو برداشتم و تن کردم اومدم بیرون که ....
خشک شدم تو چهار چوب در حموم ....
کارن روی تخت دراز کشیده بود با نیم تنه لخت داشت نگام میکرد....
به خودم اومدم و یه خیغ نارنجی کشیدم و خودم رو انداختم توی حموم و از همون جا گفتم...
تو توی اتاق من چی کار میکنی...برو بیرون....
صدای خندش اومد...حرصی تر گفتم برو بیرون ....ولی اقا واسه خودش ریسه میرفت...
کارن: بیا بیرون جانان من میخوام زنمو ببینم...
من: میخوام نبینی ...بیا برو بیرون لباس تنم نیست یخ کردم...
کارن: جووون بیا خودم لباس تنت کنم...
من: برو بیرووووووون...
کارن: نوچ بیا کارت دارم بعدم من الان شوهرتم باید از این بعد عادت کنی....
من: من نخوام عادت کنم باید کی رو ببینم....
کارن: خودم در خدمتم خودم رو ببین...
اخه این چرا امروز بامزه شده شانسه ها ...یخ کردم ....
من: تو رو خدا برو یخ کردم....بیام لباس بپوشم میام اتاقت کارت رو بگو....
کارن: پوووف باشه تا نیم ساعت دیگه بیا اتاقم.....
خوش حال بعد از این که صدای در اتاق اومد رفتم بیرون که ...
بهله اقا تو اتاق بود....
اومدم دوباره برم تو حموم که گفت:
جانان وای به حالت دوباره پات رو بزاری تو حموم...فک نکنم تنبیه هام رو یادت رفته باشع....
تن پوش رو کامل محکم گرفتم خوب بود که بلند بود و کمی از پام فقط معلوم بود ....
وایسادم ولی روم نمیشد نگاش کنم ...
کارن: خوب حالا بیا برو لباس تنت کن...
من: نمیخوام ....جلو تو نمیپوشم...اصلا تو واسه چی تو اتاق منی...
کارن: نپوش برای من که بهتره بیشتر دید میزنمت...
بعدم فک نکنم اومدن تو اتاق زنم کار اشتباهی باشه...
دلم میخواست تا میتونستم مشت میزدم تو سرو صورتش....پروووووو....حرصی رفتم سمت کمدم و لباس ورداشتم و رفتم توی حموم و پوشیدم اون واسه خوش روی مبل نشست...
اومد بیرون و روی مبل روبه روش نشستم...
من: خوب کار تو بگو ....
کارن: خوب اومدم تا بگم که باید چی کار کنی یادت که نرفته باختی....
من: پووووف بله یادمه جناب با تقلب بردن...بگو ....
کارن: اولا من تقلب نکردم با اون قلعه کجت ...حالا....شرط...
خوب از این به بعد شب پیش من میخوابی....
با شنیدن حرفش با دهن باز نگاش کردم....این چی میگه.....
من تو اتاق این ....تو تختش....خوب بد بخت کار نا متعارفی نخواسته ..تو رو صیغه کرده دیگه....ولی بازم تو کتم نمیرفت...
من: من نمیام....
کارن: مگه دست توعه باید بیای خودت شرط بستی ...بعدم فک نکنم حق این که جای دیه بخوابی داشته باشی...من شرعا و قانون شوهرتم پس....
#جانان...
خسته بود اومدم اتاق و خواستم لباس عوض کنم که چشمم خورد به حموم یهو دلم هوس یه حموم دبش کرد حوله برداشتم و رفتم حموم واسه خودم کمی خول بازی در اوردم و بعدم تو وان خوابیدم کف بازی کردم و اخرم واسه خودم یه موشت اهنگ رو خوندم و ادا خواننده ها رو در اوردم خسته شدم حوله تن پوشم رو برداشتم و تن کردم اومدم بیرون که ....
خشک شدم تو چهار چوب در حموم ....
کارن روی تخت دراز کشیده بود با نیم تنه لخت داشت نگام میکرد....
به خودم اومدم و یه خیغ نارنجی کشیدم و خودم رو انداختم توی حموم و از همون جا گفتم...
تو توی اتاق من چی کار میکنی...برو بیرون....
صدای خندش اومد...حرصی تر گفتم برو بیرون ....ولی اقا واسه خودش ریسه میرفت...
کارن: بیا بیرون جانان من میخوام زنمو ببینم...
من: میخوام نبینی ...بیا برو بیرون لباس تنم نیست یخ کردم...
کارن: جووون بیا خودم لباس تنت کنم...
من: برو بیرووووووون...
کارن: نوچ بیا کارت دارم بعدم من الان شوهرتم باید از این بعد عادت کنی....
من: من نخوام عادت کنم باید کی رو ببینم....
کارن: خودم در خدمتم خودم رو ببین...
اخه این چرا امروز بامزه شده شانسه ها ...یخ کردم ....
من: تو رو خدا برو یخ کردم....بیام لباس بپوشم میام اتاقت کارت رو بگو....
کارن: پوووف باشه تا نیم ساعت دیگه بیا اتاقم.....
خوش حال بعد از این که صدای در اتاق اومد رفتم بیرون که ...
بهله اقا تو اتاق بود....
اومدم دوباره برم تو حموم که گفت:
جانان وای به حالت دوباره پات رو بزاری تو حموم...فک نکنم تنبیه هام رو یادت رفته باشع....
تن پوش رو کامل محکم گرفتم خوب بود که بلند بود و کمی از پام فقط معلوم بود ....
وایسادم ولی روم نمیشد نگاش کنم ...
کارن: خوب حالا بیا برو لباس تنت کن...
من: نمیخوام ....جلو تو نمیپوشم...اصلا تو واسه چی تو اتاق منی...
کارن: نپوش برای من که بهتره بیشتر دید میزنمت...
بعدم فک نکنم اومدن تو اتاق زنم کار اشتباهی باشه...
دلم میخواست تا میتونستم مشت میزدم تو سرو صورتش....پروووووو....حرصی رفتم سمت کمدم و لباس ورداشتم و رفتم توی حموم و پوشیدم اون واسه خوش روی مبل نشست...
اومد بیرون و روی مبل روبه روش نشستم...
من: خوب کار تو بگو ....
کارن: خوب اومدم تا بگم که باید چی کار کنی یادت که نرفته باختی....
من: پووووف بله یادمه جناب با تقلب بردن...بگو ....
کارن: اولا من تقلب نکردم با اون قلعه کجت ...حالا....شرط...
خوب از این به بعد شب پیش من میخوابی....
با شنیدن حرفش با دهن باز نگاش کردم....این چی میگه.....
من تو اتاق این ....تو تختش....خوب بد بخت کار نا متعارفی نخواسته ..تو رو صیغه کرده دیگه....ولی بازم تو کتم نمیرفت...
من: من نمیام....
کارن: مگه دست توعه باید بیای خودت شرط بستی ...بعدم فک نکنم حق این که جای دیه بخوابی داشته باشی...من شرعا و قانون شوهرتم پس....
۳۱.۱k
۲۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.