بوده آیا شاعری هر شب غزل نوشت کند

بوده آیا شاعری هر شب غزل نوشت کند ؟
آنچنان بر دل بتازد سخت مدهوشت کند؟
مثل پیچک در بغل گیرد در و دیوار دل
با حریر مهربانی ، عشق تن پوشت کند؟
دیده ای هرگز نسیمی از نوازش بر لبت
گوشواری از دوبوسه ،بی هوا، گوشت کند؟
منتظر ماند برایت تا رسی از گرد راه
تا فلک همراه تو بالی به هر دوشت کند؟
جانپناهت او شود آرامش هر لحظه ات
مثل رویا در شبت خوابی به آغوشت کند؟
دیدگاه ها (۶۶)

ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ... ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖﭘﺸﺖ ﻫﻢ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺑﻪ ﻓﻨﺠﺎﻥ...

کار او اخم و منم شیفته ی اطوارشکاش می شد گرهی باز کنم از کار...

هم غنی‌ام کرده و هم مستمندم کرده عشقبا همه درویشی من، سربلند...

بیخیالش اگه اِی فاصله دوره گلکمهمه جا از تو ُپرِ عطرِ حضوره ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط