وومین کیوت من
وومین کیوت من &۲
وقتی بیدار شدم میونگ اونجا نبود فکر کردم تنهام که یهو صدای فرد آشنایی به گوشم خورد همون پسره بود!
پسره: میدونی چند ساعته منتظرم؟
من: میتونستی بری کسی مجبورت نکرد منتظر باشی
پسره عصبی شد ولی سعی کرد آروم باشه بعد با صدای تهدیدآمیزی گفت: هیچ میدونی من کیم؟
گفتم: حتما یکی از اون قلدرای عوض...
که یهو با ورود یکی از قلدرا حرفم قطع شد و با چیزی که گفت بدنم یخ زد مقابل اون پسره گفت: وو مین هیونگ با اونا چیکار کنیم؟
وو مین؟ همون چا وو مین معروف مدرسه؟پادشاه مدرسه.کسی که همه عین سگ ازش میترسن؟ بدنم لرزید و سعی کردم باهاش چشم تو چشم نشم
که با دادی که سر اون قلدره زد بیشتر ترسیدم چا وو مین صندلی رو با یه دست برداشت و محکم پرت کرد سمت پسره و داد زد: مگه نمیبینی سرم شلوغه؟!میخوای بکشمتت؟
پسره معذرت خواهی کرد و سریع از اتاق جیم شد سکوت سنگینی بین من و چا وو مین بود که یهو بهم گفت: تا فهمیدی من چاوومینم دیگه بهم نگاه نمیکنی نه؟
بعد اومد سمتم و چونه ام و گرفت: حدس میزنم دیگه تحمل قلدری ها رو نداری مگه نه؟ من میتونم راحتت کنم اما یه شرط داره
ترسم و گذاشتم کنار و گفتم: شرط؟ هر شرطی باشه قبول میکنم!
گفت: دوست دخترم شو
داد زدم: چیییییییییییییییییییی؟عمراااا
عصبی شد و بدجوری وایب ترسناکی میداد که دیگه تحمل نکردم و شرطش و قبول کردم مگه قراره چی بشه؟قرار نیست که بمیرم یهو به خودم اومدم احمقققق الان رسماً دوست دختر پادشاه مدرسه ایییییی
بعد بلند شد و قبل رفتنش یه شیر توت فرنگی روی میز گذاشت وایسا ببینم از کجا میدونست عاشق شیر توت فرنگی اممم؟
بعد با صدای عصبی ای گفت: استراحت کن تا زخمات سریع تر درمان شن نمیخوام با این سر و وضع توی فستیوال همراهم باشی
فستیوال؟؟؟ من قراره توی فستیوال همراهیش کنم؟نتونستم اعتراضی بکنم پس فقط سر تکون دادم
چند روز گذشت و دیگه همه ی دوستام میدونستن که چاوومین دوست پسرمه ولی حتی بعد اون اتفاق دیگه ندیدمش چرا اون پیشنهاد و بهم داد؟ چرا میخواست دوست دخترش باشم؟باید بفهمم قضیه چیه راستش چند روزی بود که میونگ بد استرس داشت و از هه جو فاصله میگرفت یعنی باهم دعوا کرده بودن؟ اما اونا هیچ وقت اینکار و نمیکنن یعنی اینجا چه خبره؟
وقتی بیدار شدم میونگ اونجا نبود فکر کردم تنهام که یهو صدای فرد آشنایی به گوشم خورد همون پسره بود!
پسره: میدونی چند ساعته منتظرم؟
من: میتونستی بری کسی مجبورت نکرد منتظر باشی
پسره عصبی شد ولی سعی کرد آروم باشه بعد با صدای تهدیدآمیزی گفت: هیچ میدونی من کیم؟
گفتم: حتما یکی از اون قلدرای عوض...
که یهو با ورود یکی از قلدرا حرفم قطع شد و با چیزی که گفت بدنم یخ زد مقابل اون پسره گفت: وو مین هیونگ با اونا چیکار کنیم؟
وو مین؟ همون چا وو مین معروف مدرسه؟پادشاه مدرسه.کسی که همه عین سگ ازش میترسن؟ بدنم لرزید و سعی کردم باهاش چشم تو چشم نشم
که با دادی که سر اون قلدره زد بیشتر ترسیدم چا وو مین صندلی رو با یه دست برداشت و محکم پرت کرد سمت پسره و داد زد: مگه نمیبینی سرم شلوغه؟!میخوای بکشمتت؟
پسره معذرت خواهی کرد و سریع از اتاق جیم شد سکوت سنگینی بین من و چا وو مین بود که یهو بهم گفت: تا فهمیدی من چاوومینم دیگه بهم نگاه نمیکنی نه؟
بعد اومد سمتم و چونه ام و گرفت: حدس میزنم دیگه تحمل قلدری ها رو نداری مگه نه؟ من میتونم راحتت کنم اما یه شرط داره
ترسم و گذاشتم کنار و گفتم: شرط؟ هر شرطی باشه قبول میکنم!
گفت: دوست دخترم شو
داد زدم: چیییییییییییییییییییی؟عمراااا
عصبی شد و بدجوری وایب ترسناکی میداد که دیگه تحمل نکردم و شرطش و قبول کردم مگه قراره چی بشه؟قرار نیست که بمیرم یهو به خودم اومدم احمقققق الان رسماً دوست دختر پادشاه مدرسه ایییییی
بعد بلند شد و قبل رفتنش یه شیر توت فرنگی روی میز گذاشت وایسا ببینم از کجا میدونست عاشق شیر توت فرنگی اممم؟
بعد با صدای عصبی ای گفت: استراحت کن تا زخمات سریع تر درمان شن نمیخوام با این سر و وضع توی فستیوال همراهم باشی
فستیوال؟؟؟ من قراره توی فستیوال همراهیش کنم؟نتونستم اعتراضی بکنم پس فقط سر تکون دادم
چند روز گذشت و دیگه همه ی دوستام میدونستن که چاوومین دوست پسرمه ولی حتی بعد اون اتفاق دیگه ندیدمش چرا اون پیشنهاد و بهم داد؟ چرا میخواست دوست دخترش باشم؟باید بفهمم قضیه چیه راستش چند روزی بود که میونگ بد استرس داشت و از هه جو فاصله میگرفت یعنی باهم دعوا کرده بودن؟ اما اونا هیچ وقت اینکار و نمیکنن یعنی اینجا چه خبره؟
- ۲.۹k
- ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط