وومین کیوت من
وومین کیوت من &۴
(ویو کیم نائه)
رفتم سر کلاس ولی بازم میونگ نیومده بود مدرسه اومدم واس خودم لم بدم که یه پسره هودی و شلوار جین اومد و اسم منو صدا زد: هوی کیم نائه بیا بالا پشت بوم وومین هیونک کارت داره
رفتم بالا پشت بودم و با چاوومین که داشت یه پسره رو عین سگ کتک میزد روبه رو شدم دلم برای پسره سوخت پس رفتم پیش چاوومین و با لحن کیوتی گفتم: عزیزم..میشه اون بدبخت و ول کنی بره؟
چاوومین با لحن تمسخر آمیزی گفت: عزیزم؟
یه لبخند زدم و بازوشو گرفتم و بهش چسبیدم و گفتم: مگه الان دوست پسرم نیستی؟ یعنی نمیتونم عزیزم صدات کنم؟
(ویو چاوومین)
لبخند احمقانه ای زد و به حرفش ادامه داد کاش میشد از این دختره ی هرزه دور شم
با لحن تهدیدی آمیزی گفت: ع.زی.زم. نظرت چیه یکم ازم فاصله بگیری؟
با ناراحتی بازوم و ول کرد و ازم فاصله گرفت بعد پسره رو ول کردم و روی صندلی نشستم بهش اشاره کردم که روبه روم بشینه و بعد اینکه نشست شروع کردم به حرف زدن
(ویو کیم نائه)
چاوومین گفت: ببین رابطه ی ما یه رابطه ی کاری بخاطر موقعیت خانواده هامونه وگرنه من هیچ حسی بهت ندارم ولی فردا توی اولین جلسه خانوادگی همه باید فکر کنن ما خیلی صمیمی ایم فهمیدی؟
اشکم جاری شد و تعجب کرد و گفت: وایسا ببینم داری گریه میکنی؟
سریع گفتم: گریه نمیکنممم..هققق...یه چیزی رفته تو چشمم..هققق
بعد سریع دویدم سمت راه پله و رفتم پایین با اشک به خودم گفتم: بازم یه رابطه ی مصنوعی؟ پس کی قراره یه عشق حقیقی نسبت بهم داشته باشننن؟...هققق
(ویو کیم نائه)
رفتم سر کلاس ولی بازم میونگ نیومده بود مدرسه اومدم واس خودم لم بدم که یه پسره هودی و شلوار جین اومد و اسم منو صدا زد: هوی کیم نائه بیا بالا پشت بوم وومین هیونک کارت داره
رفتم بالا پشت بودم و با چاوومین که داشت یه پسره رو عین سگ کتک میزد روبه رو شدم دلم برای پسره سوخت پس رفتم پیش چاوومین و با لحن کیوتی گفتم: عزیزم..میشه اون بدبخت و ول کنی بره؟
چاوومین با لحن تمسخر آمیزی گفت: عزیزم؟
یه لبخند زدم و بازوشو گرفتم و بهش چسبیدم و گفتم: مگه الان دوست پسرم نیستی؟ یعنی نمیتونم عزیزم صدات کنم؟
(ویو چاوومین)
لبخند احمقانه ای زد و به حرفش ادامه داد کاش میشد از این دختره ی هرزه دور شم
با لحن تهدیدی آمیزی گفت: ع.زی.زم. نظرت چیه یکم ازم فاصله بگیری؟
با ناراحتی بازوم و ول کرد و ازم فاصله گرفت بعد پسره رو ول کردم و روی صندلی نشستم بهش اشاره کردم که روبه روم بشینه و بعد اینکه نشست شروع کردم به حرف زدن
(ویو کیم نائه)
چاوومین گفت: ببین رابطه ی ما یه رابطه ی کاری بخاطر موقعیت خانواده هامونه وگرنه من هیچ حسی بهت ندارم ولی فردا توی اولین جلسه خانوادگی همه باید فکر کنن ما خیلی صمیمی ایم فهمیدی؟
اشکم جاری شد و تعجب کرد و گفت: وایسا ببینم داری گریه میکنی؟
سریع گفتم: گریه نمیکنممم..هققق...یه چیزی رفته تو چشمم..هققق
بعد سریع دویدم سمت راه پله و رفتم پایین با اشک به خودم گفتم: بازم یه رابطه ی مصنوعی؟ پس کی قراره یه عشق حقیقی نسبت بهم داشته باشننن؟...هققق
- ۴.۲k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط