دست های رو به پایین مرا بالا گرفت
دست های رو به پایین مرا بالا گرفت
از همان ساعت جنین عشق در من پا گرفت ...
با نسیم چشمهایش ؛ شاخه هایم تاب خورد
لا به لای برگهاهایم ؛ آشیانش جا گرفت
یک نگاه و یک سکوت و یک حساب بی حساب
لای این یک ها یکی یک بوسه زد ؛ ده تا گرفت !
باز آدم طبق عادت پرسه ای در باغ زد
بازگشت و سیب های تازه از حوا گرفت
ربط لبهایش به گندم را نمیدانم ولی
بعد از آن دست و دهانم مزه ی حلوا گرفت !
کاش میشد آمدش یک لحظه بعد از رفت بود
کاش میشد بودنش را از خدا امضا گرفت ...
از همان ساعت جنین عشق در من پا گرفت ...
با نسیم چشمهایش ؛ شاخه هایم تاب خورد
لا به لای برگهاهایم ؛ آشیانش جا گرفت
یک نگاه و یک سکوت و یک حساب بی حساب
لای این یک ها یکی یک بوسه زد ؛ ده تا گرفت !
باز آدم طبق عادت پرسه ای در باغ زد
بازگشت و سیب های تازه از حوا گرفت
ربط لبهایش به گندم را نمیدانم ولی
بعد از آن دست و دهانم مزه ی حلوا گرفت !
کاش میشد آمدش یک لحظه بعد از رفت بود
کاش میشد بودنش را از خدا امضا گرفت ...
۳.۲k
۱۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.