بر هم زدم اين بار پريشانى خود را
بر هم زدم اين بار پريشانى خود را
عاشق شدنِ از سر نادانى خود را
يک لحظه نفهميدم و بر باد سپردم
با ديدن چشم تو، مسلمانى خود را
گفتم به دل سوختهام باختى، اما
از ياد نبر باعث ويرانى خود را
آن موى سياهى كه تو را تا دل شب برد
از ياد نبر غصهی طولانى خود را
در شعر فقط از دل عاشق بنويسيم؟!
بگذار كه اين مصرع پايانى خود را-
-از جانب چشمان سياهت بنويسم
تا فاش كند قصهى پنهانى خود را...
#زهرا_جعفرى_جلوه
┅═•❃❤️❃•═┅
عاشق شدنِ از سر نادانى خود را
يک لحظه نفهميدم و بر باد سپردم
با ديدن چشم تو، مسلمانى خود را
گفتم به دل سوختهام باختى، اما
از ياد نبر باعث ويرانى خود را
آن موى سياهى كه تو را تا دل شب برد
از ياد نبر غصهی طولانى خود را
در شعر فقط از دل عاشق بنويسيم؟!
بگذار كه اين مصرع پايانى خود را-
-از جانب چشمان سياهت بنويسم
تا فاش كند قصهى پنهانى خود را...
#زهرا_جعفرى_جلوه
┅═•❃❤️❃•═┅
۲۳۲
۰۳ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.