port: ¹
port: ¹
1.ت : باصدای داد اجوما بیدار شدم کلافه موهام بهم ریختم
اجوما : خانم لباساتون بپوشید باید با اقا برید بیرون
۱.ت : کدوم گوری باز بایید برم
اجوما : دخترم ببخشید اینو میگم ولی پدرتون سر شما شرط گذاشته
۱.ت : عاه خوب یه چیز غیر عادی بگو اوکی من عاماده میشم برو بیرون
اجوما : ولی پدرتون باختن
۱.ت : چی منظورت چی الان باید چیکار کنم یهو صدای تیر اندازی اومد در اتاق باز شد سریع وارد بالکن شدم از اونجا پریدم پایین از د پشتی فرار کردم که به یه چیز سفت خوردم
شوگا : حواست کجاست هرزه کوچولو
۱.ت : هرزه ! تو کی باشی
شوگا : عا بهم میگن اگست دی صاحاب تو
۱.ت : خاستم فرار کنم که گرفتنم انداختنم تو ماشین تمام راه ساکت بودم به قیافش نگاه میکردم زخمای کوچیکی روی سطح گونش بود موهایی که رنگ سفید زده بود انگشتای کشیدش خیلی جذاب بود ولی بهش نمیخوره چیزب به نام احساس تو وجودش باشه حالا معلوم نیست میخاد باهام چیکار کنه
شوگا : چرا زول زدی بهم
۱.ت : میخام ببینم چه عنی هستی بفهمم حیونی یا ادم
شوگا : زدم کنار از ماشین پیاده شدم کشیدمش بیرون
۱.ت : سردمه مرتیکه
شوگا : فک کردی برام مهم
۱.ت : اخی نه اخه سگا نه احساس ندارن اصلا در موردشون همچین فکری ندارم
شوگا : واقعا خیلی جالب دستم رد کردم زیر پیراهنش به گودی کمرش رسوندم که لرزید
۱.ت : چون دستام بسته بود فقد نگاش میکردم که چنگی به کمرم زد که جیغم هوا رفتم و گرمای خون روی کمرم حس میکردم اشکام از چشمام سرازیر شد
شوگا : میبینی چقد درد داره اخی حتما میسوزه حتا اگرم نمک روش بریزم
۱.ت : نه نه نهههه
شوگا : ترسو میدونستم مثل پدرت فقد حرفی
۱.ت : خوب تو عوضی دستای منو بستی بعد انتظار داری از خودم دفاع کنم
شوگا : کشیدمش سمتم خودم پارچه گذاشتم روی زخمش نه فقد خاستم اون زبونتو کوتاه کنم نخاستم دفاع کردن یادت بدم چن سالته جوجه
۱.ت : ۱۸ سالمه
شوگا : واو خیلی کوچولو ای من نمیخام ازت استفاده کنم
۱.ت : پس چی
شوگا : چون این کاره نیستم
۱.ت : واو بچه مثبت سردمه
شوگا : اون کلبرو میبینی
۱.ت اوهوم
شوگا : خوب مال من نیست
۱.ت : دستت از روی کمرم بر دار سردمه خاستم حرکت کنم که لیز خوردم پاهام پیچ حورد
.....
1.ت : باصدای داد اجوما بیدار شدم کلافه موهام بهم ریختم
اجوما : خانم لباساتون بپوشید باید با اقا برید بیرون
۱.ت : کدوم گوری باز بایید برم
اجوما : دخترم ببخشید اینو میگم ولی پدرتون سر شما شرط گذاشته
۱.ت : عاه خوب یه چیز غیر عادی بگو اوکی من عاماده میشم برو بیرون
اجوما : ولی پدرتون باختن
۱.ت : چی منظورت چی الان باید چیکار کنم یهو صدای تیر اندازی اومد در اتاق باز شد سریع وارد بالکن شدم از اونجا پریدم پایین از د پشتی فرار کردم که به یه چیز سفت خوردم
شوگا : حواست کجاست هرزه کوچولو
۱.ت : هرزه ! تو کی باشی
شوگا : عا بهم میگن اگست دی صاحاب تو
۱.ت : خاستم فرار کنم که گرفتنم انداختنم تو ماشین تمام راه ساکت بودم به قیافش نگاه میکردم زخمای کوچیکی روی سطح گونش بود موهایی که رنگ سفید زده بود انگشتای کشیدش خیلی جذاب بود ولی بهش نمیخوره چیزب به نام احساس تو وجودش باشه حالا معلوم نیست میخاد باهام چیکار کنه
شوگا : چرا زول زدی بهم
۱.ت : میخام ببینم چه عنی هستی بفهمم حیونی یا ادم
شوگا : زدم کنار از ماشین پیاده شدم کشیدمش بیرون
۱.ت : سردمه مرتیکه
شوگا : فک کردی برام مهم
۱.ت : اخی نه اخه سگا نه احساس ندارن اصلا در موردشون همچین فکری ندارم
شوگا : واقعا خیلی جالب دستم رد کردم زیر پیراهنش به گودی کمرش رسوندم که لرزید
۱.ت : چون دستام بسته بود فقد نگاش میکردم که چنگی به کمرم زد که جیغم هوا رفتم و گرمای خون روی کمرم حس میکردم اشکام از چشمام سرازیر شد
شوگا : میبینی چقد درد داره اخی حتما میسوزه حتا اگرم نمک روش بریزم
۱.ت : نه نه نهههه
شوگا : ترسو میدونستم مثل پدرت فقد حرفی
۱.ت : خوب تو عوضی دستای منو بستی بعد انتظار داری از خودم دفاع کنم
شوگا : کشیدمش سمتم خودم پارچه گذاشتم روی زخمش نه فقد خاستم اون زبونتو کوتاه کنم نخاستم دفاع کردن یادت بدم چن سالته جوجه
۱.ت : ۱۸ سالمه
شوگا : واو خیلی کوچولو ای من نمیخام ازت استفاده کنم
۱.ت : پس چی
شوگا : چون این کاره نیستم
۱.ت : واو بچه مثبت سردمه
شوگا : اون کلبرو میبینی
۱.ت اوهوم
شوگا : خوب مال من نیست
۱.ت : دستت از روی کمرم بر دار سردمه خاستم حرکت کنم که لیز خوردم پاهام پیچ حورد
.....
۳۶.۳k
۰۷ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.