pr49 S2
pr49 S2
کوک ویو
حال ا.ت از دیروز تا حالا بد تر شده بود و ما نمیتونستیم کاری بکنیم و این بیش از حد عذاب اور بود.
هنوز تو عمارت جیمین بودیم و باعث تعجب بود که از دستمون هنوز کلافه نشده بود!!
بار ها پیش اومده بود که زمان زیادی پیشش بمونیم و اون همینطوری دستی دستی پرتمون کنه بیرون!
با خستگی به اتاقم نگاه کردم و به اتفاقات این چند روز فکر کردم بشدت توی فشار بودیم!.
[[[[[[[[[[[[[[[[
فلیکس در سرزمین فیری ها هنوز منتظر رابین بود و بشدت داشت از استرس میمرد ((حقته بمیر عوضی😂))((هرچند فلیکس بسیار در داستان من موجود خوب و پاکی هست! ))
اعضا در خفا به ناراحتی خودشون میرسیدن.
کوک و تهیونگ که خیلی از قبل بهتر شده بودن باهم همش بیرون میرفتن که این غرغر های نامجون رو بیشتر میکرد چون هیچ کس دیگه ای کار های اون دوتا رو انجام نمیداد .
جیمین بیچاره هم عمارتش با شیش تا دوستاش نابود شده بود دیگه حتی جن های عزیزش هم جرئت نمیکردن پابزارن تو کاخش .
هر کسی یه طرف عمارت بود .
جین و جونگ کوک گِیم میزدن و ته ،کوک رو تشویق میکرد .
جیمین داشت یه سری از وسایل عمارتش رو عوض میکرد .
هوسوک از کثیفی بعضی جاهای عمارت دلش میخواست خودشو بکشه! و همش داشت حرص میخورد .
یونگی هم چه عرض کنم؟ خواب بود دیگه.
نامجون داشت یه سری از کارای باقیمونده از محموله هاش رو که توی راه به مشکل بر نخوره انجام میداد.
سوجون که این چند وقت با اعضا کمی جور شده بود دنبال جیمین میگشت.
(( جیمین هنوز هیچ کاری نکرده ینی نه مثلا به فرزندی قبول شون کرده نه توی قدرت سوجون بهش کمک کرده))
سومین تو اتاقش داشت فیلم میدید.
جین که چند دست از کوک برده بود داشت به کوک تیکه مینداخت .
تهیونگ هم که از خل بازیهای این دوتا خسته شده بود پاشد رفت بیرون و سوار ماشینش شد تا بره یه جایی یکم به سرش باد بخوره .
به دوستاش پیام داد ولی به قول خودش عوضی ها هیچ کدوم جواب ندادن(میخوام بدونم اصلا شما ها به چه جرعتی جواب تهیونگ رو ندادینن؟؟💀)
خلاصه هر کی یه کاری میکرد دیگه .
کار نکنن چیکار کنن؟ بخوابن؟ نگران اینم نباشین اگوست دی بجای همشون میخوابه.
((after noon))(2:20)
میز ناهار رو خدمتکارا به دستور جیمین چیده بودن .
و البته که جیمین اصلا حواسش نبود و اولین کسی که بوی غذا رو از روی میز گرفت کوک و سوجون بودن.
کوک:اوا سوجو تو هم گرستنه نه؟
سوجون که حالش از اینکه بهش بگن سوجو بهم میخورد از عصبانیت قرمز شد ولی هنوزم نمیتونست در برابر اون هفتا پرویی کنه پس فقط با صورت قرمز گفت ا .. اره منم گرسنم بود!
کوک میدونست سوجون از این اسم متنفره ولی دوست داشت ازیتش کنه.
_چون بهت گفتم سوجو خجالت کشیدی؟ اره ؟ میخوای همیشه اینطوری صدات کنم ؟ سوجویی!
سوجون از عصبانیت دندوناسو روی هم فشار داد و صد های دفاعیش شکست و داد زد بسههه! بسههه! حالم داره بهم میخوره!دیگه اینطوری صدام نزنن هی سوجو سوجو کوفت زهر ماررررر!
کوک که از شدت عصبانیت بچه در تعجب بود از زیر خنده با دستاش موهای سوجو رو بهم ریخت و گفت باشه باشه دیگه نمیگم تو خری نخور پیر میشی!
بعد یهویی کوک دادکشید:جِمِن شییییییییییییییی
جیمین که زهره ترک شده بود با صدای بلند اومد توی داینینگ روم (اتاقی که توش میز غذا خوری هست) :کوفت و جمن شی زهر مارو جمن شی چیه ؟ باز شیر موز میخوای؟؟؟؟
_ اره هیونگ روی میز هیچی شیر موز نیست!
کوک ویو
حال ا.ت از دیروز تا حالا بد تر شده بود و ما نمیتونستیم کاری بکنیم و این بیش از حد عذاب اور بود.
هنوز تو عمارت جیمین بودیم و باعث تعجب بود که از دستمون هنوز کلافه نشده بود!!
بار ها پیش اومده بود که زمان زیادی پیشش بمونیم و اون همینطوری دستی دستی پرتمون کنه بیرون!
با خستگی به اتاقم نگاه کردم و به اتفاقات این چند روز فکر کردم بشدت توی فشار بودیم!.
[[[[[[[[[[[[[[[[
فلیکس در سرزمین فیری ها هنوز منتظر رابین بود و بشدت داشت از استرس میمرد ((حقته بمیر عوضی😂))((هرچند فلیکس بسیار در داستان من موجود خوب و پاکی هست! ))
اعضا در خفا به ناراحتی خودشون میرسیدن.
کوک و تهیونگ که خیلی از قبل بهتر شده بودن باهم همش بیرون میرفتن که این غرغر های نامجون رو بیشتر میکرد چون هیچ کس دیگه ای کار های اون دوتا رو انجام نمیداد .
جیمین بیچاره هم عمارتش با شیش تا دوستاش نابود شده بود دیگه حتی جن های عزیزش هم جرئت نمیکردن پابزارن تو کاخش .
هر کسی یه طرف عمارت بود .
جین و جونگ کوک گِیم میزدن و ته ،کوک رو تشویق میکرد .
جیمین داشت یه سری از وسایل عمارتش رو عوض میکرد .
هوسوک از کثیفی بعضی جاهای عمارت دلش میخواست خودشو بکشه! و همش داشت حرص میخورد .
یونگی هم چه عرض کنم؟ خواب بود دیگه.
نامجون داشت یه سری از کارای باقیمونده از محموله هاش رو که توی راه به مشکل بر نخوره انجام میداد.
سوجون که این چند وقت با اعضا کمی جور شده بود دنبال جیمین میگشت.
(( جیمین هنوز هیچ کاری نکرده ینی نه مثلا به فرزندی قبول شون کرده نه توی قدرت سوجون بهش کمک کرده))
سومین تو اتاقش داشت فیلم میدید.
جین که چند دست از کوک برده بود داشت به کوک تیکه مینداخت .
تهیونگ هم که از خل بازیهای این دوتا خسته شده بود پاشد رفت بیرون و سوار ماشینش شد تا بره یه جایی یکم به سرش باد بخوره .
به دوستاش پیام داد ولی به قول خودش عوضی ها هیچ کدوم جواب ندادن(میخوام بدونم اصلا شما ها به چه جرعتی جواب تهیونگ رو ندادینن؟؟💀)
خلاصه هر کی یه کاری میکرد دیگه .
کار نکنن چیکار کنن؟ بخوابن؟ نگران اینم نباشین اگوست دی بجای همشون میخوابه.
((after noon))(2:20)
میز ناهار رو خدمتکارا به دستور جیمین چیده بودن .
و البته که جیمین اصلا حواسش نبود و اولین کسی که بوی غذا رو از روی میز گرفت کوک و سوجون بودن.
کوک:اوا سوجو تو هم گرستنه نه؟
سوجون که حالش از اینکه بهش بگن سوجو بهم میخورد از عصبانیت قرمز شد ولی هنوزم نمیتونست در برابر اون هفتا پرویی کنه پس فقط با صورت قرمز گفت ا .. اره منم گرسنم بود!
کوک میدونست سوجون از این اسم متنفره ولی دوست داشت ازیتش کنه.
_چون بهت گفتم سوجو خجالت کشیدی؟ اره ؟ میخوای همیشه اینطوری صدات کنم ؟ سوجویی!
سوجون از عصبانیت دندوناسو روی هم فشار داد و صد های دفاعیش شکست و داد زد بسههه! بسههه! حالم داره بهم میخوره!دیگه اینطوری صدام نزنن هی سوجو سوجو کوفت زهر ماررررر!
کوک که از شدت عصبانیت بچه در تعجب بود از زیر خنده با دستاش موهای سوجو رو بهم ریخت و گفت باشه باشه دیگه نمیگم تو خری نخور پیر میشی!
بعد یهویی کوک دادکشید:جِمِن شییییییییییییییی
جیمین که زهره ترک شده بود با صدای بلند اومد توی داینینگ روم (اتاقی که توش میز غذا خوری هست) :کوفت و جمن شی زهر مارو جمن شی چیه ؟ باز شیر موز میخوای؟؟؟؟
_ اره هیونگ روی میز هیچی شیر موز نیست!
۳.۳k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.