پارت بیست و نه
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
(از زبان کریس / پکن / چین)
کتابمو گذاشتم رو میز کنار تخت
نمیتونستم تمرکز کنم ، سوهو قبلا ازم همچین کاری درخواست نکرده بود الان میخواد یه دختر بچه رو از کشور ببرم بیرون؟!
نیم خیز روی تخت نشستم و گردنمو خاروندم سرمو سمت پنجره برگردوندم و به بیرون خیره شدم
داشت بارون میومد
چرا امروز همه چی دلگیر بود؟
نفس عمیقی کشیدم و از تخت پایین اومدم
سمت حموم رفتم و تیشرتمو بین راه اتاقم تا حموم در اوردم
وارد حموم شدم و تیشرتو تو سبد کنار وان انداختم
دستمو رو شیر سرد و فلزی وان گذاشتم و بازش کردم
با ریختن اب گرم رو دستم چشمامو بستم
سمت بار کوچیک و شیشه ای که برا خودم تو حموم درس کرده بودم رفتم دستمو دراز کردم
-عمممم
بعد از برداشتن شیشه ویسکی سمت وانی که تقریبا پر شده بود رفتم
درون وان نشتم
واییییی نه یادم رفت شلوارشمو در بیارم
زیر لب فحشی دادم
شیشه ویسکی رو باز کردم و یکم ازش نوشیدم
اخم کردم
-حاضرم داروی سرما خوردگی بخورم تا ویسکی
شیشه ویسکی رو کنار گذاشتم و چشماشو بستم
صددرصد خارج کردن یه نفر کار اسونی نبود
خیلی وقته به خودم قول دادم دیگه از این کارا نکنم
ولی این فرق داشت سوهو از من خواسته
من نمیتونم به سوهو «نه» بگم
بعد از حموم کردن حولمو پوشیدم و دوباره سمت اتاقم رفتم
حوصله خشک کردن موهامو نداشتم
لباسمو پوشیدم و گوشیمو برداشتم و به سوهو زنگ زدم
بوق
بوق
بوق
+سلام
-نی هاو
+چیشد؟
-صبح یکی از افرادمو میفرستم بدش به اون
+نه
-چی؟
+خودت بیا دنبالش
-سوهو من چینم ها
+میدونم من برات بلیط میگیرم اگه مشکلت پوله
-سوهویا من کی مشکلم پول بود فقط حوصله ندارم
-ولی خب سعی میکنم بیام
+ممنون کریس
+خدافظ
-خدافظ عزیزم
بوق
بوق
بوق
نفس عمیقی کشیدم
الان باید برم کره؟ ایشششش
سمت لپتابم رفتم و روشنش کردم و وارد سایت شدم و بلیط گرفتم
وایییی نه زمان بلیط برا ساعت ۵ بود
به ساعتم نگا کردم ۴:٠۶ گاددددد
زود سمت کمدم رفتم و لباسامو با یه پیشرت ساده سیاه و شلوار جین عوض کردم گوشی و کلید خونه رو برداشتم
بعد از چک کردن پنجره ها و گاز و... کفشامو پوشیدم و از خونه بیرون زدم
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉 #پست_جدید #love #عاشقانه #تنهایی
(از زبان کریس / پکن / چین)
کتابمو گذاشتم رو میز کنار تخت
نمیتونستم تمرکز کنم ، سوهو قبلا ازم همچین کاری درخواست نکرده بود الان میخواد یه دختر بچه رو از کشور ببرم بیرون؟!
نیم خیز روی تخت نشستم و گردنمو خاروندم سرمو سمت پنجره برگردوندم و به بیرون خیره شدم
داشت بارون میومد
چرا امروز همه چی دلگیر بود؟
نفس عمیقی کشیدم و از تخت پایین اومدم
سمت حموم رفتم و تیشرتمو بین راه اتاقم تا حموم در اوردم
وارد حموم شدم و تیشرتو تو سبد کنار وان انداختم
دستمو رو شیر سرد و فلزی وان گذاشتم و بازش کردم
با ریختن اب گرم رو دستم چشمامو بستم
سمت بار کوچیک و شیشه ای که برا خودم تو حموم درس کرده بودم رفتم دستمو دراز کردم
-عمممم
بعد از برداشتن شیشه ویسکی سمت وانی که تقریبا پر شده بود رفتم
درون وان نشتم
واییییی نه یادم رفت شلوارشمو در بیارم
زیر لب فحشی دادم
شیشه ویسکی رو باز کردم و یکم ازش نوشیدم
اخم کردم
-حاضرم داروی سرما خوردگی بخورم تا ویسکی
شیشه ویسکی رو کنار گذاشتم و چشماشو بستم
صددرصد خارج کردن یه نفر کار اسونی نبود
خیلی وقته به خودم قول دادم دیگه از این کارا نکنم
ولی این فرق داشت سوهو از من خواسته
من نمیتونم به سوهو «نه» بگم
بعد از حموم کردن حولمو پوشیدم و دوباره سمت اتاقم رفتم
حوصله خشک کردن موهامو نداشتم
لباسمو پوشیدم و گوشیمو برداشتم و به سوهو زنگ زدم
بوق
بوق
بوق
+سلام
-نی هاو
+چیشد؟
-صبح یکی از افرادمو میفرستم بدش به اون
+نه
-چی؟
+خودت بیا دنبالش
-سوهو من چینم ها
+میدونم من برات بلیط میگیرم اگه مشکلت پوله
-سوهویا من کی مشکلم پول بود فقط حوصله ندارم
-ولی خب سعی میکنم بیام
+ممنون کریس
+خدافظ
-خدافظ عزیزم
بوق
بوق
بوق
نفس عمیقی کشیدم
الان باید برم کره؟ ایشششش
سمت لپتابم رفتم و روشنش کردم و وارد سایت شدم و بلیط گرفتم
وایییی نه زمان بلیط برا ساعت ۵ بود
به ساعتم نگا کردم ۴:٠۶ گاددددد
زود سمت کمدم رفتم و لباسامو با یه پیشرت ساده سیاه و شلوار جین عوض کردم گوشی و کلید خونه رو برداشتم
بعد از چک کردن پنجره ها و گاز و... کفشامو پوشیدم و از خونه بیرون زدم
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉 #پست_جدید #love #عاشقانه #تنهایی
۶.۲k
۰۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.