رمان سفر برای عشق پارت ۱۶

رمان سفر برای عشق پارت ۱۶
☆ خب باشه دخترم حالا کی میرید ؟
ا.ت : فردا میریم مامان جونم
@ سفر خوبی داشته باشید دخترم
ا.ت : ممنونم بابا جون خب دیگه ما بریم وسایلمون رو جمع و جور کنیم
☆ باشه دخترم برید
تهیونگ : ا.ت میتونم یونتان رو هم بیارم ؟
ا.ت : باشه بیار برو وسایلاتو جمع کن
تهیونگ : باشه باشه !
ویو ا.ت
داشتیم همینطور وسایل هامون رو جمع میکردیم که شب شد میخواستم با مامان اینا شام بریم بیرون پس رفتم تا بهشون بگم تا ببینم چی میگن
ا.ت : مامان میاید شام بریم بیرون
@ باشه دخترم بریم
☆ باشه برو به عمت اینا هم بگو ببین چی میگن
ا.ت : باشه عمه جون عمه جون
~ چیه دخترم چی شده
ا.ت : چیزی نشده فقط میخواستم ببینم میاید شام بریم بیرون ؟
~ آره بریم
ا.ت : باشه پس آماده شید
~ باشه دخترم !
ا.ت : باشه پس منتظرتونم
ا.ت : تهیونگا آماده شدی ؟
تهیونگ : آره آره
ا.ت : باشه مامان جون بابا جون آماده شدید ؟
@ اره دخترم
☆ آماده ایم دخترم آماده ایم
ا.ت : خب منم آماده ام میکاپ هم کردم بریم ؟
ادامه دارد............................
لایک ۷
کامنت ۷
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
امیدوارم دوست داشته باشید
🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
حمایت یادتون نره
🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺