ادامه شات آخر جیمین
رفتم بالا ولی توی دستشویی نبود یهو یه صدایی از اتاق اومد نگاه کردم دیدم ا/ت بود و چند نفر دیگر میخواستن بهش دست درازی کنند اومدم نزدیکتر و تا میخوردم زدمشون بعد رفتم سمت ا/ت داشت گریه میکرد بغلش کردم
_شششششش آروم باش چیزی نیست عزیزم ببین من اینجام
+هق هق 😭 😭 😭 جیم جیمینا
هق هق 😭 😭 😭 😭 😭 😭
_آروم باش ا/ت لباسش پاره شده بود کتم رو درآوردم و گذاشتم روی شونه هاش بعدم برآید استایل بغلش کردم بردم پایین همه نگاهمون میکردن ولی برام مهم نبود ا/ت رو بردم و گذاشتم توی ماشین چند نفر از عکاس ها ما رو دیدن و از ما عکس گرفتن خودمم سوار شدم و ا/ت رو بردم به عمارت آروم گذاشتمش روی تخت میخواستم برم که دستم رو گرفت جیمینا میشه نری
این رو آنقدر کیوت گفت که نمیتونستم نه بگم کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم که گفت
جیمینا من درخواستت رو قبول میکنم
متعجب بهش نگاه کردم که گفت جیمینا دوستت دارم
بعد از اون اتفاق این دو به خوبی و خوشی زندگی کردن همین دیگه
(فکر کنم بد شد دیگه شما به بزرگیتون ببخشید) 🙏🙏🙏
_شششششش آروم باش چیزی نیست عزیزم ببین من اینجام
+هق هق 😭 😭 😭 جیم جیمینا
هق هق 😭 😭 😭 😭 😭 😭
_آروم باش ا/ت لباسش پاره شده بود کتم رو درآوردم و گذاشتم روی شونه هاش بعدم برآید استایل بغلش کردم بردم پایین همه نگاهمون میکردن ولی برام مهم نبود ا/ت رو بردم و گذاشتم توی ماشین چند نفر از عکاس ها ما رو دیدن و از ما عکس گرفتن خودمم سوار شدم و ا/ت رو بردم به عمارت آروم گذاشتمش روی تخت میخواستم برم که دستم رو گرفت جیمینا میشه نری
این رو آنقدر کیوت گفت که نمیتونستم نه بگم کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم که گفت
جیمینا من درخواستت رو قبول میکنم
متعجب بهش نگاه کردم که گفت جیمینا دوستت دارم
بعد از اون اتفاق این دو به خوبی و خوشی زندگی کردن همین دیگه
(فکر کنم بد شد دیگه شما به بزرگیتون ببخشید) 🙏🙏🙏
۷۵.۸k
۱۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.