وقتی فروخته میشی بهش اما .......♡
وقتی فروخته میشی بهش اما .......♡
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 2
𝙿𝙰𝚁𝚃 ۱۴
فردا صبح ساعت ۷:۳۰
ا.ت : اههههه نمیخوام بلند شم برم اون شرکته کوفتی اهههههه(بلند گفت)اخه مگه باید برم مدرسه که صبح زود بیدار شممم خدااااااااااااا یااااااااا گناااااههه منننن چییییهه (بلند)
نامجون وارد اتاق میشه: گناه تو خوشگلیته خوشگلیییی دردسرررر داره
ا.ت بالشت شو پرت میکنه به نامجون
ا.ت ویو
بیدار شدم کارای لازم رو کردم لباسم رو عوض کردم چون دیشب ی لباس نیم تنه و شلوارک کوتاه کوتاه پوشیدم چون گرم بود رفتم عوض کردم ی لباس لش مشکی و ی شلوارک مشکی بند دار تا دم زانوم بود رفتم پایین دیدم نامجون صبحونه اماده کرده رفتم از پشت پریدم رو کولش و گوشش رو کشیدم(نویسنده: تو غلط کردی تو بی جا کردی گوش پسرم رو کشیدی
ا.ت: ساکت شو چند بار بگم بنویس پسر خالمه به تو چه
نکیسنده: بنده من بودم نامجونو کردم پسر خالت هاا من بودم....
ا.ت: بیا پایین سرمون درد گرفت
نویسنده : ی بلایی سرت در بیارم بگی غلط کردم وایسا ی جوری مینویسم داستانو بگی کاش هیچی نمیگفتم
ا.ت: باش حالا بنویس)
نامجون: اییییی ول کننن گوشششمممم
ا.ت: کیو اذیت کردی
نامجون : غلط کردم ول کن ایییی
ا.ت: افرین
ساعت ۸:۳۰
ا.ت ویو
هوف باید حاضر بشم چی بپوشم وایسا در کمدو باز کنم وا چرا هیچی ندارم(در حال دست کشدین بین لباسا) ای این چیه(دستش میخوره به ی لباس که تو کاور هست درش میاره و میزاره رو تخت ) ای چرا کیف و کفش توست چقدر خوشگله ایییممم کی اینو خریده اییییم ولش کن بپوشم خوب لباسو پوشیدم و امدم جلو اینه و ارایش کردم و تموم شد موهام رو دم بستی بستم ولی شل
ادامه رو پست بعدی بخونین ادامه پارت ۱۴
𝕊𝔼𝔸𝕊𝕆ℕ 2
𝙿𝙰𝚁𝚃 ۱۴
فردا صبح ساعت ۷:۳۰
ا.ت : اههههه نمیخوام بلند شم برم اون شرکته کوفتی اهههههه(بلند گفت)اخه مگه باید برم مدرسه که صبح زود بیدار شممم خدااااااااااااا یااااااااا گناااااههه منننن چییییهه (بلند)
نامجون وارد اتاق میشه: گناه تو خوشگلیته خوشگلیییی دردسرررر داره
ا.ت بالشت شو پرت میکنه به نامجون
ا.ت ویو
بیدار شدم کارای لازم رو کردم لباسم رو عوض کردم چون دیشب ی لباس نیم تنه و شلوارک کوتاه کوتاه پوشیدم چون گرم بود رفتم عوض کردم ی لباس لش مشکی و ی شلوارک مشکی بند دار تا دم زانوم بود رفتم پایین دیدم نامجون صبحونه اماده کرده رفتم از پشت پریدم رو کولش و گوشش رو کشیدم(نویسنده: تو غلط کردی تو بی جا کردی گوش پسرم رو کشیدی
ا.ت: ساکت شو چند بار بگم بنویس پسر خالمه به تو چه
نکیسنده: بنده من بودم نامجونو کردم پسر خالت هاا من بودم....
ا.ت: بیا پایین سرمون درد گرفت
نویسنده : ی بلایی سرت در بیارم بگی غلط کردم وایسا ی جوری مینویسم داستانو بگی کاش هیچی نمیگفتم
ا.ت: باش حالا بنویس)
نامجون: اییییی ول کننن گوشششمممم
ا.ت: کیو اذیت کردی
نامجون : غلط کردم ول کن ایییی
ا.ت: افرین
ساعت ۸:۳۰
ا.ت ویو
هوف باید حاضر بشم چی بپوشم وایسا در کمدو باز کنم وا چرا هیچی ندارم(در حال دست کشدین بین لباسا) ای این چیه(دستش میخوره به ی لباس که تو کاور هست درش میاره و میزاره رو تخت ) ای چرا کیف و کفش توست چقدر خوشگله ایییممم کی اینو خریده اییییم ولش کن بپوشم خوب لباسو پوشیدم و امدم جلو اینه و ارایش کردم و تموم شد موهام رو دم بستی بستم ولی شل
ادامه رو پست بعدی بخونین ادامه پارت ۱۴
۲.۷k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.