مدل جذابم✨ پارت 9
جین &چیشده نامجون انقد غرغر میکنی؟😩 نامجون ^هیونگ نمیدونی این جیمین چیکار کرده شمارش رو به یکی که نمیشناسه داده😤😠. جین&جیییییییمییین😠. جیمین *هیونگ مگه چیکار کردم شماره شما رو که ندادم ☹شماره خودم رو دادم😕 تازه اگه شمارم رو نمیدادم چجوری ماشینش رو بهش پس میدادم😒. جین &جیمین تو خیلی بچه ای اگه اون هیتر باشه میتونه از طریق شماره تو شماره همه ما رو گیر بیاره 😡بعدش هم که دیگه خودت میدونی 🤯.و این که میگی چجوری ماشینش رو پس بدی میزاشتی شرکت مامان دختره😒 بعد خودش میومد میبرد🤦♂️. جیمین *خیلی خوب باشه ببخشید دیگه تکرار نمیکنم😞☹ . و اینکه نامجون هیونگ میشه بگی کی وقت آزاد داریم من به دختره بگم🙂. جین &چی!!وقت آزاد برای چی؟🤨. جیمین *برای مهمون کردنمون برای ناهار😋. جین& وای چه خوب😜.چه خوب که شمارت رو دادی یه ناهار مجانی مهمون شدیم 😄افرین جیمین از این کارا زیاد بکن😁 جیمین *باشه مامان جین😁. نامجون ^خوب جیمین میتونی به دختره بگی که ما واسه پس فردا وقت خالی داریم 😶و بهش بگو یه جای خلوت ببره تا دیگه با خودمون بادیگارد نبریم😕. جیمین*دختره گفته میخواد یه رستوران رزرو کنه تا کسی نباشه 🏬💵. نامجون^خوب اونطور باشه که خیلی خوبه😍.
از زبون جیمین: بعد از کلی کَل کَل و جواب پس دادن به نامجون و جین هیونگ😒😒 رفتم اتاقم و به هانا پیام💬 دادم که ما واسه پس فردا وقت آزاد داریم🙂 اون هم ازم تشکر کرد و گفت لوکیشن رو بهم میفرسته. بعد من هم بهش گفتم که نمیخواد با ماشین🚗 بیاد چون من ماشینش رو همون روز واسش میارم.
دو روز بعد : داستان از زبون شما : دو روز پیش که بی تی اس درخواستم رو قبول کرد خیلی خوشحال شدم😁 واسه همین یه رستوران خیلی شیک و مجلل رو رزرو کردم تا برای امروز بریم اونجا بعد رزرو کردن رستوران سریع لوکیشن رو واسه جیمین مسیج💭 کردم تا یادم نره. امروز هم از صبح زود بیدار شدم به دخترا👭 هم زنگ زدم📞تا آمده شن چونکه ما باید قبل پسرا رستوران باشیم و از بونا هم خواستم تا بیاد دنبالم . وقت اماده شدنم هست موهام رو حالت دار کردم و شروع کردم به آرایش کردن یه سایه طوسی مشکی زدم گونه هام رو گمی سرخ کردم و یه رژ لب💄 ملایم و براق زدم و لباس رو که قبل آرایش پوشیده بودم👗 رو جلوی آینه چک کردم و یه عطر خوش بو زدم 🙂
وقتی توی رستوران نشسته بودیم منتظر پسرا من یه اه کشیدیم که بعد آه من....😩 ادامه داستان از زبون همگی: (یاد آوری هانا– بونا= رایونگ+ جیمین* جونگ کوک÷ وی× جین& جی هوپ% نامجون^ شوگا @ ) بونا =چیزی شده دوست خوبم؟؟😟 رایونگ +راست میگه چیزیت شده اخه تو هیچ وقت آه نمیکشی!!!🤨 هانا- نه چیزی نشده فقط....😕 بونا=فقط چی🤔؟ هانا- فقط از این میترسم که یکی از این هفتا بد غذا🍜🍲 بخوره بعد من اعصبانی بشم 😡و کاری رو بکنم که نباید... ☹رایونگ +خوب میدونی چیکار کنیم من و بونا کنار دست تو بشینیم تا اگه یوقت چیزی توی این مورد اذیتت کرد فورا با علامت مخصوص خودمون بگی ما هم حواسمون بهت هست و اون موقع یه تذکری چیزی بهشون میدیم😊 بونا =اره اره ایده خیلی خوبیه من میتونم سمت راستت بشینم➡ و رایونگ هم سمت چپت بشینه ⬅. هانا- وااای مرسی دوستای خوبم اگه من شما رو نداشتم چیکار میکردم.😘 (شاید سوال براتون پیش اومده که علامت بین این سه تا چی هست ؟؟خوب علامتشون اینه که وقتی مشکلی پیش بیاد و اینا کنار هم باشد دستشون رو مشت میکنن و انگشت کوچیکشون به یه میز میزنن این کار رو طوری میکنن که فقط خودشون بفهمن )😄
ادامه داستان از زبان جیمین: روزی که قرار بود بریم رستورانی که هانا دعوتمون کرده بود رسید و همگی اماده شدیم تا بریم رستورانی که هانا لوکیشن فرستاده بود 😊همه اعضا سوار ون🚌 شدن به جز من ، من هم با ماشین هانا🚗 راه افتادم .رسیدیم رستوران ماشین ها رو پارک کردیم و بعد داخل رستوران شدیم خیلی جای شیکی بود🤩 توقع اومدن به همچین جایی که تا حالا خودمون هم نیومده بودیم رو نداشتم واسه همین اولش با تعجب نگاه کردم😳😨 دوباره خودم رو جمع کردم .😊رفتیم کنار میزی🪑 که دخترا سرش نشسته بودن ما هم باهاشون سلام و احوال پرسی کردم😃 و بعد تشکر برای دعوت کردنمون به همچین جایی تشکر کردیم و ما هم سر میز نشستیم .🙂
ادامه داستان از زبون شما : بعد حرف های دخترا یکم آروم شدم و بعد چند دقیقه⏰ بی تی اس اومدن و از ما تشکر کردن برای دعوت کردنشون و سر میز نشستن و من ازشون خواستم منوی🧾 غذا ها🍱 رو ببینن و هر چیزی که دوست دارن🤩 رو سفارش بدن بعد همگی مشغول انتخاب شدیم و هر کسی یه غذایی رو که دوست داشت سفارش داد بعد هم گارسون🤵🏻♂ رفت تا سفارش ها رو آماده کنه برامون. من هم توی این فرصت بهترین موقع رو برای عذر خواهی از پسر ها رو دوستم و از روی صندلیم پاشدم🪑 و صدام رو صاف کردم با این کارم نگاه همه به طرفم جلب شد من هم شروع کردم 😁
از زبون جیمین: بعد از کلی کَل کَل و جواب پس دادن به نامجون و جین هیونگ😒😒 رفتم اتاقم و به هانا پیام💬 دادم که ما واسه پس فردا وقت آزاد داریم🙂 اون هم ازم تشکر کرد و گفت لوکیشن رو بهم میفرسته. بعد من هم بهش گفتم که نمیخواد با ماشین🚗 بیاد چون من ماشینش رو همون روز واسش میارم.
دو روز بعد : داستان از زبون شما : دو روز پیش که بی تی اس درخواستم رو قبول کرد خیلی خوشحال شدم😁 واسه همین یه رستوران خیلی شیک و مجلل رو رزرو کردم تا برای امروز بریم اونجا بعد رزرو کردن رستوران سریع لوکیشن رو واسه جیمین مسیج💭 کردم تا یادم نره. امروز هم از صبح زود بیدار شدم به دخترا👭 هم زنگ زدم📞تا آمده شن چونکه ما باید قبل پسرا رستوران باشیم و از بونا هم خواستم تا بیاد دنبالم . وقت اماده شدنم هست موهام رو حالت دار کردم و شروع کردم به آرایش کردن یه سایه طوسی مشکی زدم گونه هام رو گمی سرخ کردم و یه رژ لب💄 ملایم و براق زدم و لباس رو که قبل آرایش پوشیده بودم👗 رو جلوی آینه چک کردم و یه عطر خوش بو زدم 🙂
وقتی توی رستوران نشسته بودیم منتظر پسرا من یه اه کشیدیم که بعد آه من....😩 ادامه داستان از زبون همگی: (یاد آوری هانا– بونا= رایونگ+ جیمین* جونگ کوک÷ وی× جین& جی هوپ% نامجون^ شوگا @ ) بونا =چیزی شده دوست خوبم؟؟😟 رایونگ +راست میگه چیزیت شده اخه تو هیچ وقت آه نمیکشی!!!🤨 هانا- نه چیزی نشده فقط....😕 بونا=فقط چی🤔؟ هانا- فقط از این میترسم که یکی از این هفتا بد غذا🍜🍲 بخوره بعد من اعصبانی بشم 😡و کاری رو بکنم که نباید... ☹رایونگ +خوب میدونی چیکار کنیم من و بونا کنار دست تو بشینیم تا اگه یوقت چیزی توی این مورد اذیتت کرد فورا با علامت مخصوص خودمون بگی ما هم حواسمون بهت هست و اون موقع یه تذکری چیزی بهشون میدیم😊 بونا =اره اره ایده خیلی خوبیه من میتونم سمت راستت بشینم➡ و رایونگ هم سمت چپت بشینه ⬅. هانا- وااای مرسی دوستای خوبم اگه من شما رو نداشتم چیکار میکردم.😘 (شاید سوال براتون پیش اومده که علامت بین این سه تا چی هست ؟؟خوب علامتشون اینه که وقتی مشکلی پیش بیاد و اینا کنار هم باشد دستشون رو مشت میکنن و انگشت کوچیکشون به یه میز میزنن این کار رو طوری میکنن که فقط خودشون بفهمن )😄
ادامه داستان از زبان جیمین: روزی که قرار بود بریم رستورانی که هانا دعوتمون کرده بود رسید و همگی اماده شدیم تا بریم رستورانی که هانا لوکیشن فرستاده بود 😊همه اعضا سوار ون🚌 شدن به جز من ، من هم با ماشین هانا🚗 راه افتادم .رسیدیم رستوران ماشین ها رو پارک کردیم و بعد داخل رستوران شدیم خیلی جای شیکی بود🤩 توقع اومدن به همچین جایی که تا حالا خودمون هم نیومده بودیم رو نداشتم واسه همین اولش با تعجب نگاه کردم😳😨 دوباره خودم رو جمع کردم .😊رفتیم کنار میزی🪑 که دخترا سرش نشسته بودن ما هم باهاشون سلام و احوال پرسی کردم😃 و بعد تشکر برای دعوت کردنمون به همچین جایی تشکر کردیم و ما هم سر میز نشستیم .🙂
ادامه داستان از زبون شما : بعد حرف های دخترا یکم آروم شدم و بعد چند دقیقه⏰ بی تی اس اومدن و از ما تشکر کردن برای دعوت کردنشون و سر میز نشستن و من ازشون خواستم منوی🧾 غذا ها🍱 رو ببینن و هر چیزی که دوست دارن🤩 رو سفارش بدن بعد همگی مشغول انتخاب شدیم و هر کسی یه غذایی رو که دوست داشت سفارش داد بعد هم گارسون🤵🏻♂ رفت تا سفارش ها رو آماده کنه برامون. من هم توی این فرصت بهترین موقع رو برای عذر خواهی از پسر ها رو دوستم و از روی صندلیم پاشدم🪑 و صدام رو صاف کردم با این کارم نگاه همه به طرفم جلب شد من هم شروع کردم 😁
۴۲.۰k
۲۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.