فیک ددی روانی من

فیک ددی روانی من
پارت : ۴
... : ممنونم کوک حالا با ایشون خداحافظی کن !
کوک : چییی؟(داد)
... : شوخی کردم بابا بی جنبه
کوک : ریدم به خودتو و شوخیت
‌...‌ : آها... باشه اینم از این دختر بدبخت
و بعدش اون دختر رو و هل داد و اون اتفاقی افتاد بغل کوک
دختر : ب..ببخشید
کوک : ایراد نداره ... ببینم اسمت چیه ؟
دختر : من ... من اسمم ا.ته !
کوک : آها... چیزی خوردی ؟ با من بیا طبقه بالا
ا‌.ت همراه ‌کوک رفت داخل عمارت و طبقه بالا کمی غذا خورد که کوک گفت :
کوک : باید زودتر بری ... زودتر برگردی خونه
ا.ت دست از غذا خوردن کشید و اشک گونه هاش رو خیس کرد
کوک : ببینم چیزی شده ؟
ا.ت : من .. من دیگه خونه ای ندارم( گریه)
کوک : یعنی که چی؟
ا.ت : من توی خونه بودم ... پدرم ازم خواست براش شراب ببرم اون همیشه مست میکنه و منم مجبورم همش بهش مشروب بدم ... رفتم و دیدم مشروب نداریم پدرم چاقو گرفت دستش و بهم گفت اگه براش مشروب نبرم منو میکشه ... من مجبورم ... مجبور بودن برم براش بخرم وسط های راه بودم که ایشون اومد و دیوانه وار دستم و گرفت نمیزاشت حرف بزنم یا کاری کنم خیلی قوی بود و منو بی هوش کرد وقتی بیدار شدم اینجا بودم ...
کوک : خب چرا خونه نداری ؟!
ا.ت : چون نمیدونم کجام یا چجوری میتونم برم خونه !
کوک : دختره ی خنگ فک کردم چیشده !
خودم میبرمت کجا زندگی می‌کنید؟
ا.ت : بریم توی راه بهت میگم
کوک : اوکیی
فلش بک به زمانی که میرسن :
کوک : اینجاست؟
ا.ت : آره !
ویو کوک اونجا یه محله پایین و مسخره و کثیف بود بوی مزخرفی هم میومد و خیابون ها و کوچه ها و جاده ها پر از اشغال و کثیفی بودن ...
ا.ت : نه ... نه..‌ نهههه
ا.ت سریع پیاده شد و جلوی خونه ای که داشت توی آتش می سوخت زانو زد و به گریه افتاد
پس منم آروم ماشین رو خاموش کردم و پیاده شدم و به دنبالش آروم زانو زدم و به خونه ای که داشت توی آتش می سوخت خیره نگاه کردم ..
کوک : اینجا ...
ا.ت : اینجا خونمه!
کوک : اما...
ا.ت : اما سوخته ؟ ارهههه میدونم
کوک : اشکالی نداره من ... من بهت خونه میدم یه خونه که توش زندگی کنی ..
ا.ت : تو نمیدونی اینجا یه چیزی داره که هر خونه ای که تو بدی اونو نداره !!!
کوک : و دقیقا اون چیه ؟


مایل به حمایت بیب ¿
دیدگاه ها (۲۶)

دوستان دستم شکستتت ... یکمی آروم باشین یکم برم استراحت‌ بعد ...

دوستان اینو دیدیم خندم گرفت ... گفتم برای شما هم بزارم ببینی...

فیک به عشق باور دارم پارت : ۲۳ فیلیکس: یه کار کوچیک مونده که...

فیک ددی روانی من پارت : ۳ داشت شلیک می‌کرد که یهو پدر کوک سر...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

"سرنوشت "p,30...۱۰ مین بعد ....ماشین جیهوپ جلوی کلبه ی چوبی ...

هرزه ی حکومتی پارت ۲که کوک بلند شد و.... رفت سمت ا/ت ونشست ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط