ویو جویی
ویو جویی
تو اناق خیلی فک کردم پس تصمیم گرفتم برم پیش جیمین( خاک تو سرت)
وقتی داشتم میرفتم پایین
صدای صحبت های تهکوکو شنیدم
خوش حال تر که مسته رفتم سمت خونش( ب نظرتون چرا خوشحاله که مسته؟)
وقتی رسیدم در زدم که تهیونگ باز کرد
و با دیدینم تعجب کرد
ته: ج.جویی چرا امدی اینجا
جویی: میشه بیام داخل؟
ته: اوم ارع
وقتی وارد شدم سوشرت و گوشی و بقیه وسایل تهیونگ و داوم بش
ته: چیکار میکنی
جویی: خیلی ممنون میشم منو عشقمو تنها بزاری
ته: عشقت؟
وقتی دیدیم حالا حالاها میخواد سوال بپرسه هولش دادم بیرون و درو بستم
ته: خداحافظ
جوبی: بای بای
رفتم سمت اتاق جیمین
انقدر مست بود فرق ادمادو تشخیص نمیداد فک میکرد که من تهیونگم
با هزارااننن بد بختی بردمش تو وان حموم
جیمین : چه غلطی میکین( مست
جویی: عه؟
اب سردو باز کردم که اولش لرزید
جیمین: دییوونه شدی خیلی سرده( مست
جویی: ن انگار مستی
دوشو باز کردم که اب ریخت روش و وان پر شد بد از ۶ یا۷ دقیقه خب شد
جیمین: ایی خداا سردهه بنندش
جویی : نخیرم باید کامل مستیتی بپره
ویو جیمین
با تشخیص صدا پرام ریخ
جیمین:.... جو..جویی؟
جویی: جانم
جیمین: تو اینحا چیکار میکنی
جویی: مگه نگفتی عاشقمی
جیمین: ارع
جویی: بده امدم پیش عشقم؟
جیمین: من؟؟
جوبی.: پ عمم
جیمین: ابو ببند حرف بزنیم
جویی: ن بخواطر طلافی دیشب حالا حالاها زیرش بمون
تو اناق خیلی فک کردم پس تصمیم گرفتم برم پیش جیمین( خاک تو سرت)
وقتی داشتم میرفتم پایین
صدای صحبت های تهکوکو شنیدم
خوش حال تر که مسته رفتم سمت خونش( ب نظرتون چرا خوشحاله که مسته؟)
وقتی رسیدم در زدم که تهیونگ باز کرد
و با دیدینم تعجب کرد
ته: ج.جویی چرا امدی اینجا
جویی: میشه بیام داخل؟
ته: اوم ارع
وقتی وارد شدم سوشرت و گوشی و بقیه وسایل تهیونگ و داوم بش
ته: چیکار میکنی
جویی: خیلی ممنون میشم منو عشقمو تنها بزاری
ته: عشقت؟
وقتی دیدیم حالا حالاها میخواد سوال بپرسه هولش دادم بیرون و درو بستم
ته: خداحافظ
جوبی: بای بای
رفتم سمت اتاق جیمین
انقدر مست بود فرق ادمادو تشخیص نمیداد فک میکرد که من تهیونگم
با هزارااننن بد بختی بردمش تو وان حموم
جیمین : چه غلطی میکین( مست
جویی: عه؟
اب سردو باز کردم که اولش لرزید
جیمین: دییوونه شدی خیلی سرده( مست
جویی: ن انگار مستی
دوشو باز کردم که اب ریخت روش و وان پر شد بد از ۶ یا۷ دقیقه خب شد
جیمین: ایی خداا سردهه بنندش
جویی : نخیرم باید کامل مستیتی بپره
ویو جیمین
با تشخیص صدا پرام ریخ
جیمین:.... جو..جویی؟
جویی: جانم
جیمین: تو اینحا چیکار میکنی
جویی: مگه نگفتی عاشقمی
جیمین: ارع
جویی: بده امدم پیش عشقم؟
جیمین: من؟؟
جوبی.: پ عمم
جیمین: ابو ببند حرف بزنیم
جویی: ن بخواطر طلافی دیشب حالا حالاها زیرش بمون
۹.۸k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.