باز کن لبه ی پنجره را امروز

باز کن لبه ی پنجره را امروز
من دلم می خواهد
قدر آن پیچک باغچه
قد بکشم تا آن طرف پرچین
و
تماشا بکنم چوپان را
که چه زیبا می خواند
هر روز
واژه ی خوشبختی را
در میان گله ی شادابش
دیدگاه ها (۱۰)

.بختت بلند ای آیینهقد می کشی در طاقچهچهره به چهره می شوددر ص...

فیــروزه تر از نقـــش جهــانت برخیزبــا نغمـــه ی پرشـــور ب...

می گذارم تا سرم را روی آن دوشی که نیستگریه خواهم کرد در گرما...

مادر چه زیبا عروس شد در آیینه ی که بابا برایش خرید.مادر چه ز...

از آنسوی دشت های سرد به جستجوی برکت و خرمی آمده بودیم. ما چه...

فیکشن بی تی اس چشم های بسته

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط