"A business marriage"
"A business marriage"
"P²¹"
بورام هم اشکش در اومد
_ منو ببخش هق.. جونگکوکاا
گریه هاشو قطع کرد
+ اگه قول بدی دیگه این کارو نکنی میبخشمت و اینکه ما باید قرارداد رو فسق کنیم و به پدرم حقیقت رو بگیم و تو هم همینطور باید به پدر و مادرت بگی که با من آشنا شدی باشه؟
_ باشه قول میدم دیگه اینکارو نمیکنم من خیلی عوضی بودم که به تو اونارو گفتم ببخشید
+ نه دیگه همه چی تموم شد باشه من تو رو بخشیدم تو هم منو میبخشی؟
_ برای چی کوکی؟!
+ برای اینکه سرت داد زدم و بهت فحش دادم متاسفم
_ اشکالی نداره
+ خب بیا فردا بریم خونه پدرمو همه چی رو بهش بگیم باشه؟
_ اهوم باشه
*فلش بک به فردا*
جونگکوک بهم زنگ زد و گفت آماده بشم چون داره میاد هنوز آدرس خونمو یادش نرفته کیوت 🥺
یه لباس تقریبا نیم تنه سیاه و یه شلوار لی بگ با یه کتونی پوشیدم و رفتم کلا زیاد اهل پاشنه بلند نیستم خیلی پای آدمو به درد میاره...
رفتم پایین و دیدم جونگکوک مثل همیشه خیلی شیک لباس پوشیده
+ سلام بانوی من حالتون چطوره
_ سلام مرسی خوبم حالا نمیخواد زیاد ازم تعریف کنی😂
+ خب سوار شو بریم دیگه
_ امم.. باشه
سوار شدیم و رسیدیم به همون عمارت دوباره پدر جونگکوک روی یه صندلی که توی اتاقش بود نشسته بود و داشت کتاب میخوند تا ما رو دید کتاب رو گذاشت کنار...
لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۱۵ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜
"P²¹"
بورام هم اشکش در اومد
_ منو ببخش هق.. جونگکوکاا
گریه هاشو قطع کرد
+ اگه قول بدی دیگه این کارو نکنی میبخشمت و اینکه ما باید قرارداد رو فسق کنیم و به پدرم حقیقت رو بگیم و تو هم همینطور باید به پدر و مادرت بگی که با من آشنا شدی باشه؟
_ باشه قول میدم دیگه اینکارو نمیکنم من خیلی عوضی بودم که به تو اونارو گفتم ببخشید
+ نه دیگه همه چی تموم شد باشه من تو رو بخشیدم تو هم منو میبخشی؟
_ برای چی کوکی؟!
+ برای اینکه سرت داد زدم و بهت فحش دادم متاسفم
_ اشکالی نداره
+ خب بیا فردا بریم خونه پدرمو همه چی رو بهش بگیم باشه؟
_ اهوم باشه
*فلش بک به فردا*
جونگکوک بهم زنگ زد و گفت آماده بشم چون داره میاد هنوز آدرس خونمو یادش نرفته کیوت 🥺
یه لباس تقریبا نیم تنه سیاه و یه شلوار لی بگ با یه کتونی پوشیدم و رفتم کلا زیاد اهل پاشنه بلند نیستم خیلی پای آدمو به درد میاره...
رفتم پایین و دیدم جونگکوک مثل همیشه خیلی شیک لباس پوشیده
+ سلام بانوی من حالتون چطوره
_ سلام مرسی خوبم حالا نمیخواد زیاد ازم تعریف کنی😂
+ خب سوار شو بریم دیگه
_ امم.. باشه
سوار شدیم و رسیدیم به همون عمارت دوباره پدر جونگکوک روی یه صندلی که توی اتاقش بود نشسته بود و داشت کتاب میخوند تا ما رو دید کتاب رو گذاشت کنار...
لایک و کامنت یادتون نره...!
شرط های پارت بعد:
۱۵ لایک
۱۵ کامنت
اگه شرطا کامل شن پارت بعد رو میذارم...🥺💜
۸.۵k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.