روزی روزگاری عاشقانه

روزی روزگاری عاشقانه

عکاس کمی عقب می‌رود و جلو می‌آید، لابد به مرد می‌گوید با احساس بیشتری زن را در آغوش بکشد، مرد صورتش را نزدیکتر می‌آورد زن را محکم‌تر می‌گیرد عکاس می‌گوید خوب است‌ چندبار شاتر دوربین را می‌زند، یک روز هم دعوتشان‌ می‌کند عکسها را ببینند و نظر بدهند به این عکس که رسیده‌اند شاید توی دلشان غنج زده است حال خوب توی رگهایشان دویده است شاید یاد معاشقه‌ای افتاده‌اند و تن‌هایشان دوباره گرم شده، عکس را انتخاب کرده‌اند و تحویل گرفته‌اند و زده‌اند روی دیوار،

کسی چه می‌دانست روزی عشق توی سرازیری می‌افتد و آن رابطه‌ی داغ عاشقانه و گرماگرم تن‌هایی در هم‌ پیچیده به وقت هم‌خوابگی به جائی می‌رسد که آن دو دیگر تحمل شنیدن صدای همدیگر را هم نخواهند داشت، گرمای نفس‌هائی که روزی توی صورت هم میزدند حالا به زمستانی سرد و منجمد رسیده است.

زندگی همینطور بی تعارف و بی‌رحم است.

👤 #ای_لیا

‎‌‌‌‌‎‌‌
دیدگاه ها (۱)

نامه_ای_برای_مادر_مادرم...حواست به دختر کوچولو زندگی ات هست؟...

ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط