پارت پنجم 4معشوقه
پارت پنجم 4معشوقه
ویو ا/ت: وقتی گریم گرفت امد و بغلم کرد و نازم کرد و گفتش اروم باشم منم نمی تونستم جلوی اشکام و بگیرم
کوک: دیدم هنوز داره گریه میکنه منم با دستام سعی کردم اشک هاشو پاک کنم ولی هی اشک هاش ادامه داشت منم بردمش روی صندلی نشوندمش و لبم رو روی لبش گذاشتم لب هاش خیلی نرم بود
ا/ت: با دست داشت اشک هامو پاک میکرد ولی اشک هام تموم نمی شد من رو گذاشت روی صندلی و بوسم کرد نمی دونستم چی کار کنم حولش داد اونم افتاد روی زمین
کوک: وقتی داشتم بوسش می کردم منو حل داد و باعث شد بیفتم روی زمین بعد اروم. بلند شدم و بهش گفتم من بهت اسیبی نمی رسونم نترس اروم باش الان می گم میا بیاد ببرتت بیرون
زنگ زدم به میا گفتم ا/ت حالش بده بیا ببرش بیرون میا هم گفت الان می یاد
میا: کوک بهم گفت ا/ت حالش بده منم گفتم باشه الان می یام از شوگا اجازه رفتن خواستم و گفت ا/ت حالش بده اجازه داد که برم رفتم سمت اتاق کوک ا/ت و بلند کردم و بردمش بیرون ازش پرسیدم که چی شده؟
ا/ت: میا امد و من و برد بیرون ازم پرسید که چی شده منم همه چیو براش گفتم.
میا: ا/ت همه چیو بهم گفت هنوز داشت گریه می کرد براش اب اوردم گفتم بخوره
اروم که شد بردوش اتاق جیمین
ا/ت: میا من رو برد به اتاق اقای جیمین گفت که کارهایی که کاراموز ها باید انجام بدن رو برام توضیح بده فکر کنم اقای جیمین خیلی مهربون باشه
جیمین: میا و ا/ت امدن داخل اتاق گفت که کار های کارموزی را به ا/ت بگم منم گفتم باشه و رفت بیرون از چشمهاش پیدا بود که گریه کرده منم رفتم بغلش نشستم و گفتم گریه کردی چی شده
ا/ت: میا رفت بیرون اقای جیمین امد بغلم نشست و که گریه کردی چی شده منم همه چیو بهش گفتم
جیمین: ا/ت همه چیو بهم گفت کوک مقصر بود
منم کارهای کاراموزی رو بهش گفتم شدم سر مربیش
ویو ا/ت: وقتی گریم گرفت امد و بغلم کرد و نازم کرد و گفتش اروم باشم منم نمی تونستم جلوی اشکام و بگیرم
کوک: دیدم هنوز داره گریه میکنه منم با دستام سعی کردم اشک هاشو پاک کنم ولی هی اشک هاش ادامه داشت منم بردمش روی صندلی نشوندمش و لبم رو روی لبش گذاشتم لب هاش خیلی نرم بود
ا/ت: با دست داشت اشک هامو پاک میکرد ولی اشک هام تموم نمی شد من رو گذاشت روی صندلی و بوسم کرد نمی دونستم چی کار کنم حولش داد اونم افتاد روی زمین
کوک: وقتی داشتم بوسش می کردم منو حل داد و باعث شد بیفتم روی زمین بعد اروم. بلند شدم و بهش گفتم من بهت اسیبی نمی رسونم نترس اروم باش الان می گم میا بیاد ببرتت بیرون
زنگ زدم به میا گفتم ا/ت حالش بده بیا ببرش بیرون میا هم گفت الان می یاد
میا: کوک بهم گفت ا/ت حالش بده منم گفتم باشه الان می یام از شوگا اجازه رفتن خواستم و گفت ا/ت حالش بده اجازه داد که برم رفتم سمت اتاق کوک ا/ت و بلند کردم و بردمش بیرون ازش پرسیدم که چی شده؟
ا/ت: میا امد و من و برد بیرون ازم پرسید که چی شده منم همه چیو براش گفتم.
میا: ا/ت همه چیو بهم گفت هنوز داشت گریه می کرد براش اب اوردم گفتم بخوره
اروم که شد بردوش اتاق جیمین
ا/ت: میا من رو برد به اتاق اقای جیمین گفت که کارهایی که کاراموز ها باید انجام بدن رو برام توضیح بده فکر کنم اقای جیمین خیلی مهربون باشه
جیمین: میا و ا/ت امدن داخل اتاق گفت که کار های کارموزی را به ا/ت بگم منم گفتم باشه و رفت بیرون از چشمهاش پیدا بود که گریه کرده منم رفتم بغلش نشستم و گفتم گریه کردی چی شده
ا/ت: میا رفت بیرون اقای جیمین امد بغلم نشست و که گریه کردی چی شده منم همه چیو بهش گفتم
جیمین: ا/ت همه چیو بهم گفت کوک مقصر بود
منم کارهای کاراموزی رو بهش گفتم شدم سر مربیش
۳۲.۵k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.