به نظرت عیب داره؟💜💫پارت 18💜💫
به نظرت عیب داره؟💜💫پارت 18💜💫
نشستیم داشتیم با هم حرف میزدیم
+واقعا باورم نمیشه خودتی یه درصد هم احتمال نمیدادم خودت باشی
&ولی من میدونستم خیلی دلم میخواست بیام بغلت کنم ولی از اینکه پشتت حرف در بیارن میترسیدم
&ببینم تو اینجا چیکار میکنی؟
_خوب ما دختر عمو پسر عموییم به هیچکس نگفتیم
&پس الان پسر عموییم؟
همینجوری باهم حرف میزدیم میگفتیم و میخندیدیم تا که ساعت شد نه شب رفتیم پایین پیش پدر مادر هامون
&خوب دیگه من برم خوشحال شدم از دیدن دوباره شما
م/ت:خوب عزیزم میموندی برای خواب
&خیلی ممنون همینجوریش کلی بهتون زحمت دادم
پ/ت:هر طور راحتی
+خوب دیگه ما هم بریم دیگه مگه نه جونگکوک؟
_اره دیگه شب شده
م/ک:شما بمونید
+نه دیگه بریم خداحافظ شب بخیر
با جونگکوک از عمارت پدرم در اومدیم اون وو رفته بود سوار ماشین شدیم
_میگم ا/ت بیا بریم یه دوری بزنیم درو از خانه
+خوب با این چهره های آشنا کجا بریم ؟
_نمیدونم از خونه موندن خسته شدم
+باشه بریم
_من یه رودخونه نزدیکی شهر میشناسم میتونیم بریم اونجا
+اوکی
نزدیک نیم ساعت تو راه بودیم که کوک ماشین رو نگه داشت
_پیاده شو رسیدیم عشقم
از این حرف یهوییش تعجب کردم
+او.کی
یهو کوک اومد طرفم دستم رو گرفت برد طرف رودخونه منظره قشنگی بود با وجود جونگکوک قشنگ تر هم شد
_عزیزم بیا اینجا
نشست زمین رو چمن ها و به بغلش اشاره کرد منم رفتم تو بغلش
_ا/ت به نظرت به آرمی ها بگیم با هم در ارتباط هستیم؟
+جونگکوک همه چیز خیلی با هم قاطی شده از یه طرف اون وو برادرمه از یه طرف شایعه درست کردن همه چی با هم قاطی شده نمیدونم چی درسته چی غلط
_نگران نباش همه چی درست میشه قول میدم
نشستیم داشتیم با هم حرف میزدیم
+واقعا باورم نمیشه خودتی یه درصد هم احتمال نمیدادم خودت باشی
&ولی من میدونستم خیلی دلم میخواست بیام بغلت کنم ولی از اینکه پشتت حرف در بیارن میترسیدم
&ببینم تو اینجا چیکار میکنی؟
_خوب ما دختر عمو پسر عموییم به هیچکس نگفتیم
&پس الان پسر عموییم؟
همینجوری باهم حرف میزدیم میگفتیم و میخندیدیم تا که ساعت شد نه شب رفتیم پایین پیش پدر مادر هامون
&خوب دیگه من برم خوشحال شدم از دیدن دوباره شما
م/ت:خوب عزیزم میموندی برای خواب
&خیلی ممنون همینجوریش کلی بهتون زحمت دادم
پ/ت:هر طور راحتی
+خوب دیگه ما هم بریم دیگه مگه نه جونگکوک؟
_اره دیگه شب شده
م/ک:شما بمونید
+نه دیگه بریم خداحافظ شب بخیر
با جونگکوک از عمارت پدرم در اومدیم اون وو رفته بود سوار ماشین شدیم
_میگم ا/ت بیا بریم یه دوری بزنیم درو از خانه
+خوب با این چهره های آشنا کجا بریم ؟
_نمیدونم از خونه موندن خسته شدم
+باشه بریم
_من یه رودخونه نزدیکی شهر میشناسم میتونیم بریم اونجا
+اوکی
نزدیک نیم ساعت تو راه بودیم که کوک ماشین رو نگه داشت
_پیاده شو رسیدیم عشقم
از این حرف یهوییش تعجب کردم
+او.کی
یهو کوک اومد طرفم دستم رو گرفت برد طرف رودخونه منظره قشنگی بود با وجود جونگکوک قشنگ تر هم شد
_عزیزم بیا اینجا
نشست زمین رو چمن ها و به بغلش اشاره کرد منم رفتم تو بغلش
_ا/ت به نظرت به آرمی ها بگیم با هم در ارتباط هستیم؟
+جونگکوک همه چیز خیلی با هم قاطی شده از یه طرف اون وو برادرمه از یه طرف شایعه درست کردن همه چی با هم قاطی شده نمیدونم چی درسته چی غلط
_نگران نباش همه چی درست میشه قول میدم
۱۶.۸k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.