گمشده در تو
گمشده در تو
پارت۷
اتویو
داشتم واسه خودم قدم میزنمو ب اتفاقاتی ک افتاده فکر میکردم، تا اونجایی ک من میدونم تهیونگ خیلی مهربونه..ولــ...
(علامت ناشناس «ن»)
ن ـ اووو ببین کیو پیدا کردامم،چقد زیبایی تو عقشم*مست*
ات ـ هویی مشنگ،راه تودتو بکش برو بینم
ن ـ با ددیت نباید اینطوری حرف بزنی..بار اخرت باشع*تلو تلو خوران رفت ات رو بغل کرد و چسبوندش ب دیوار*
ات ـ وایی خدا گیر کدوم خریم افتادیم*ات با پاش زد ب دم و دستگاه پسره*
ن ـ نچ،خیلی وحشیای..بدرد من نمیخوری*ی چاقو از جیبش در آوردو وارد شکم ات کرد*
ات ـ اخخخ..کونییی*کمی داد*
ن ـ بای بای*با خنده رفت*
ات ـ اخخ الان چبکار کنممم..اهاا ب بورا زنگ بزنم
بوق بوق..
بورا ـ الوو
ات ـ ب..ورا..میشه بیا..ی پارک..سر..کوچتون؟*تیکه تیکه حرف میزنع*
بورا ـ چی..شده؟
ات ـ تو..بیا..میبی..نی
بورا ـ با..شه اومدم
بوراویو
واا دفه ی اولش بود دیر میاد..کم کم دارم نگرانش میشم..دین دیرین(زنگ خور گوشیش😂)*بقیهشم ک میدونین چی گفتن*
بورا ـ وایی چیکا کنم الانن..اها اول کیلید خونه*با عجله برداشت*
بورا ـ دیگه چی بردارممم..اهاا کفگیر..اهه نه اونو برای چی بردارم...همین خوبه.راستی گوشیم کووو(این منم در مواقع مهم😂)
اتویو
وایی دیگه نمیتونم..پس کی میاد؟
بورا ـ ههههههه اتتتتت*با داد دوید سمت ات*
ات ـ نمیگی..من..الان..میمیرم کره..گاو؟*بیحال*
بورا ـ یاا الان وقت شوخی نیسس..بیا بریم بیمارستان..
تهیونگویو
تهیونگ ـ مرسیی هیونگگ..(رفت حال)
تهیونگ ـ کوک..ات کجاس؟
کوک ـ رف پیش دوستش بورا
تهیونگ ـ عجیبه شب شده..من چقد حرف زدم
کوک ـ اره..ولی ات..اینقده دیر نمیومد خونه..
تهیونگ ـ ینی چی..ممکنه اتفاقی افتاده باشه
کوک ـ عه زبونتو گاز بگیر..بزار بهش زنگ بزنم
ـــــــــــــــــ
حیمایت؟
پارت۷
اتویو
داشتم واسه خودم قدم میزنمو ب اتفاقاتی ک افتاده فکر میکردم، تا اونجایی ک من میدونم تهیونگ خیلی مهربونه..ولــ...
(علامت ناشناس «ن»)
ن ـ اووو ببین کیو پیدا کردامم،چقد زیبایی تو عقشم*مست*
ات ـ هویی مشنگ،راه تودتو بکش برو بینم
ن ـ با ددیت نباید اینطوری حرف بزنی..بار اخرت باشع*تلو تلو خوران رفت ات رو بغل کرد و چسبوندش ب دیوار*
ات ـ وایی خدا گیر کدوم خریم افتادیم*ات با پاش زد ب دم و دستگاه پسره*
ن ـ نچ،خیلی وحشیای..بدرد من نمیخوری*ی چاقو از جیبش در آوردو وارد شکم ات کرد*
ات ـ اخخخ..کونییی*کمی داد*
ن ـ بای بای*با خنده رفت*
ات ـ اخخ الان چبکار کنممم..اهاا ب بورا زنگ بزنم
بوق بوق..
بورا ـ الوو
ات ـ ب..ورا..میشه بیا..ی پارک..سر..کوچتون؟*تیکه تیکه حرف میزنع*
بورا ـ چی..شده؟
ات ـ تو..بیا..میبی..نی
بورا ـ با..شه اومدم
بوراویو
واا دفه ی اولش بود دیر میاد..کم کم دارم نگرانش میشم..دین دیرین(زنگ خور گوشیش😂)*بقیهشم ک میدونین چی گفتن*
بورا ـ وایی چیکا کنم الانن..اها اول کیلید خونه*با عجله برداشت*
بورا ـ دیگه چی بردارممم..اهاا کفگیر..اهه نه اونو برای چی بردارم...همین خوبه.راستی گوشیم کووو(این منم در مواقع مهم😂)
اتویو
وایی دیگه نمیتونم..پس کی میاد؟
بورا ـ ههههههه اتتتتت*با داد دوید سمت ات*
ات ـ نمیگی..من..الان..میمیرم کره..گاو؟*بیحال*
بورا ـ یاا الان وقت شوخی نیسس..بیا بریم بیمارستان..
تهیونگویو
تهیونگ ـ مرسیی هیونگگ..(رفت حال)
تهیونگ ـ کوک..ات کجاس؟
کوک ـ رف پیش دوستش بورا
تهیونگ ـ عجیبه شب شده..من چقد حرف زدم
کوک ـ اره..ولی ات..اینقده دیر نمیومد خونه..
تهیونگ ـ ینی چی..ممکنه اتفاقی افتاده باشه
کوک ـ عه زبونتو گاز بگیر..بزار بهش زنگ بزنم
ـــــــــــــــــ
حیمایت؟
۱۱.۲k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.