گمشده در تو
گمشده در تو
پارت۵
ات ـ بعلهه بفرما*خنده*
(خب اینجا مثلن مدرسهشون تموم شد😂😑)
*راستیی اینو بگم که ات با ی پسری تازگیا دوست شده و قصدشون رله😁💔*
(کوک گوشیه ات رو قاپید)
ات ـ یاا جونگکوکییی*داد*
کوک ـ هاهااا اگه میتونی منو بگیرر*درحال دویدن*
ات ـ میدونی ک اگه برستم بهت چی میشهه هااا*داد*
یونگی ـ نگا کناا..خاک تو سرتون..بیاین بخابین قشنگو راحت
ات ـ یاا باید ب حساب توام برسماا قاتلل
یونگی ـ عاامم خو شما کار خودتونو بکنین..من خودم میخابم..شب خوش
ات ـ گرفتمتتت
کوک ـ گوه خوردم..
ات ـ دیگه دیره..گوشیمو بده بیننمم
کوک ـ بیا(گوشیه ات رو داد بهش)
ات ـ ههههه این چیه گفتییی..یاا کوککک*کمی بغض*
کوک ـ ها چیه میخاستی دوباره بزارم این اتفاق بیوفته؟نخیرر عمرا اگه بزارم دوباره رل بزنی*جدی*
ات ـ باشه..*با قدمای نسبتا محکم رفت اتاقش*
اتویو
از ی پسره خوشم میاد..اونم از من خوشش میاد..عههه چرا نمیزارهه خوو
یونگی ـ ات..*نسبتا آروم*
ات ـ هان..چیزه بله
یونگی ـ میگم..چیشد..دوباره تقصیر من بود..؟
ات ـ یاا یونگییاا..هیچی تقصیر تو نیس..*رفت بغل یونگی*
یونگی ـ ات..من دوسـ...
کوک ـ یاااا اتتتتتـ...عه یونگی اینجا کجا تو کجا؟(نمیدونم چی نوشتم پس..هیچی😂)
یونگی ـ نمیتونم بیام اتاق دوستم؟
کوک ـ دوستت؟تا دیروز ک معشــ...
یونگی ـ یااااااا*داد*
ات ـ خفه..چیشده کوک؟
کوک ـ بیا بیرون یکی اومده دیدنت(مگه ات زندونه😂)
ات ـ کی؟
کوک ـ بیا خودت میبینی..
ــــــــــــ
حیمایت؟
پارت۵
ات ـ بعلهه بفرما*خنده*
(خب اینجا مثلن مدرسهشون تموم شد😂😑)
*راستیی اینو بگم که ات با ی پسری تازگیا دوست شده و قصدشون رله😁💔*
(کوک گوشیه ات رو قاپید)
ات ـ یاا جونگکوکییی*داد*
کوک ـ هاهااا اگه میتونی منو بگیرر*درحال دویدن*
ات ـ میدونی ک اگه برستم بهت چی میشهه هااا*داد*
یونگی ـ نگا کناا..خاک تو سرتون..بیاین بخابین قشنگو راحت
ات ـ یاا باید ب حساب توام برسماا قاتلل
یونگی ـ عاامم خو شما کار خودتونو بکنین..من خودم میخابم..شب خوش
ات ـ گرفتمتتت
کوک ـ گوه خوردم..
ات ـ دیگه دیره..گوشیمو بده بیننمم
کوک ـ بیا(گوشیه ات رو داد بهش)
ات ـ ههههه این چیه گفتییی..یاا کوککک*کمی بغض*
کوک ـ ها چیه میخاستی دوباره بزارم این اتفاق بیوفته؟نخیرر عمرا اگه بزارم دوباره رل بزنی*جدی*
ات ـ باشه..*با قدمای نسبتا محکم رفت اتاقش*
اتویو
از ی پسره خوشم میاد..اونم از من خوشش میاد..عههه چرا نمیزارهه خوو
یونگی ـ ات..*نسبتا آروم*
ات ـ هان..چیزه بله
یونگی ـ میگم..چیشد..دوباره تقصیر من بود..؟
ات ـ یاا یونگییاا..هیچی تقصیر تو نیس..*رفت بغل یونگی*
یونگی ـ ات..من دوسـ...
کوک ـ یاااا اتتتتتـ...عه یونگی اینجا کجا تو کجا؟(نمیدونم چی نوشتم پس..هیچی😂)
یونگی ـ نمیتونم بیام اتاق دوستم؟
کوک ـ دوستت؟تا دیروز ک معشــ...
یونگی ـ یااااااا*داد*
ات ـ خفه..چیشده کوک؟
کوک ـ بیا بیرون یکی اومده دیدنت(مگه ات زندونه😂)
ات ـ کی؟
کوک ـ بیا خودت میبینی..
ــــــــــــ
حیمایت؟
۱۱.۶k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.