گمشده در تو
گمشده در تو
پارت۶
اتویو
جونگکوک از اتاق رفت
من و یونگی یکم بهم خیره شدیم ک یکم بعد ی صدایی اومد
از اتاق رفتم بیرون..وا این اینجا چیکار
میکنه..
میخاستم برگردم اتاقم ک با صدایی قدمام قفل شد
تهیونگ ـ ات..من..من واقعا متاسفم..
برگشتم سمتشو توی چشاش خیره شدم
ات ـ نباید از من معذرت خواهی کنی...باید از یونگی معذرت خواهی کنی..
نمیدونی وقتی فهمید سر چی دعوا کردیم چقدر ناراحت شد...
تهیونگ ـ الان یونگی کجاس؟
ات ـ توی اتاقه..
تهیونگ ـ میشه برم اتاق؟
ات ـ اره(راستی ات تمام مدت سرد حرف میرنه)
تهیونگویو
رفتم سمت اتاق ات..یروزی من روی تخت ات میشستم..ولی الان یونگی نشسته(پسرم اینکه حرص خوردن نداره😂)
تهیونگ ـ امم..اومدم معذرت خواهی کنم..واقعا منو ببخش..اینجور ک ات میگفت انگار خیلی ناراحت بودی..
یونگی ـ اشکار نداره..ولی لدفا سر چیزای کوچیک باهم بحث نکنین..منم دیگه این کارو تکرار نمیکنم*سرش پایین بود*
تهیونگ ـ یاا اینطوری نکننن..میگم..الان چیکار کنم ات باهام آشتی کنه؟
یونگی ـ آممم نمیدونم
تهیونگ ـ عیوم..الان چیکا کنممم
اتویو
هوفف چقد زر میزنن..حوصلم سر رفتت
ات ـ یاا کوکیی
کوک ـ از من شیرموز نخا ک بهت نمیدم
ات ـ برو باو..میگم من حوصلم سر رفته..میرم پیش بورا(دوست ات)
کوک ـ عاا اوکی مراقب باش
ــــــــــــــــ
حیمایت؟
پارت۶
اتویو
جونگکوک از اتاق رفت
من و یونگی یکم بهم خیره شدیم ک یکم بعد ی صدایی اومد
از اتاق رفتم بیرون..وا این اینجا چیکار
میکنه..
میخاستم برگردم اتاقم ک با صدایی قدمام قفل شد
تهیونگ ـ ات..من..من واقعا متاسفم..
برگشتم سمتشو توی چشاش خیره شدم
ات ـ نباید از من معذرت خواهی کنی...باید از یونگی معذرت خواهی کنی..
نمیدونی وقتی فهمید سر چی دعوا کردیم چقدر ناراحت شد...
تهیونگ ـ الان یونگی کجاس؟
ات ـ توی اتاقه..
تهیونگ ـ میشه برم اتاق؟
ات ـ اره(راستی ات تمام مدت سرد حرف میرنه)
تهیونگویو
رفتم سمت اتاق ات..یروزی من روی تخت ات میشستم..ولی الان یونگی نشسته(پسرم اینکه حرص خوردن نداره😂)
تهیونگ ـ امم..اومدم معذرت خواهی کنم..واقعا منو ببخش..اینجور ک ات میگفت انگار خیلی ناراحت بودی..
یونگی ـ اشکار نداره..ولی لدفا سر چیزای کوچیک باهم بحث نکنین..منم دیگه این کارو تکرار نمیکنم*سرش پایین بود*
تهیونگ ـ یاا اینطوری نکننن..میگم..الان چیکار کنم ات باهام آشتی کنه؟
یونگی ـ آممم نمیدونم
تهیونگ ـ عیوم..الان چیکا کنممم
اتویو
هوفف چقد زر میزنن..حوصلم سر رفتت
ات ـ یاا کوکیی
کوک ـ از من شیرموز نخا ک بهت نمیدم
ات ـ برو باو..میگم من حوصلم سر رفته..میرم پیش بورا(دوست ات)
کوک ـ عاا اوکی مراقب باش
ــــــــــــــــ
حیمایت؟
۱۰.۰k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.