★هایبرید شیطون من★
★هایبرید شیطون من★
پارت ۳۲...
×واضحه..خب ببین اگه هرکاری که بلدیم رو انجام بدیم احتمال ۷۰ درصد یا من میمیرم یا تو پس فقط بیا از روی دستورالعمل بخونیم باشه؟
_باشه!
گوشیو روی اپن گذاشت و نفسشو بیرون داد و چهارتا تخم مرغ ورداشت و به جونگکوک نگاه کرد که منتظر نگاش میکرد که کاری بهش بده یکی از تخم مرغا رو سمت جونگکوک گرفت و کاسه بزرگی جلوش گذاشت.
_اینا رو بشکون!
×بشکونم؟! ینی میزاری منم بشکونم؟
به صورت مشتاق جونگکوک نگاه کرد هایبریدا همیشه انقدر محدود میشن؟!
واسه همین هیچوقت هایبرید نگرفت قطعا دوست نداشت با یه آدمیزاد دم و گوش دار مث حیوون خونگی رفتار کنه!
تخم مرغا رو توی دست جونگکوک گذاشت.
_آره ، فقط لطفا خرابکاری نکن!
جونگکوک سرشو آروم تکون داد و تخم مرغ اولو خیلی بی حواس محکم لبه ظرف زد و همونجا روی اپن پخش شد.
×اوه پس .. تخم مرغت خراب بود تهیونگی!
تهیونگ ضربه آرومی به پیشونی جونگکوک زد و تخم مرغ بعدی رو خیلی آروم لبه ظرف زد و توی ظرف خالیش کرد.
_آروم جونگکوک! میخوای پودرش کنی؟!
جونگکوک تخم مرغ دیگه ای برداشت و اونقدر آروم به لبه ظرف زد که حتی یه ترک کوچیکم برنداشت.
×اینم خرابه تهیونگی!
آروم پشت سر جونگکوک ایستاد و دستی که تخم مرغو نگه داشته بود گرفت و جونگکوک یه آن حس ورد با چسبیده شدن تهیونگ از پشت بهش ضربان قلبش داره میره بالا اما وقتی نگاهشو به حرکت دست تهیونگ که دست خودش رو گرفته بود و خیلی آروم تخم مرغ رو به لبه ظرف میزد موضوع ضربانشو کاملا فراموش کرد.
ادامه دارد...
لایک و حمایت فراموش نشه کوچولوعا🤏🏻👶🏻❤️
پارت ۳۲...
×واضحه..خب ببین اگه هرکاری که بلدیم رو انجام بدیم احتمال ۷۰ درصد یا من میمیرم یا تو پس فقط بیا از روی دستورالعمل بخونیم باشه؟
_باشه!
گوشیو روی اپن گذاشت و نفسشو بیرون داد و چهارتا تخم مرغ ورداشت و به جونگکوک نگاه کرد که منتظر نگاش میکرد که کاری بهش بده یکی از تخم مرغا رو سمت جونگکوک گرفت و کاسه بزرگی جلوش گذاشت.
_اینا رو بشکون!
×بشکونم؟! ینی میزاری منم بشکونم؟
به صورت مشتاق جونگکوک نگاه کرد هایبریدا همیشه انقدر محدود میشن؟!
واسه همین هیچوقت هایبرید نگرفت قطعا دوست نداشت با یه آدمیزاد دم و گوش دار مث حیوون خونگی رفتار کنه!
تخم مرغا رو توی دست جونگکوک گذاشت.
_آره ، فقط لطفا خرابکاری نکن!
جونگکوک سرشو آروم تکون داد و تخم مرغ اولو خیلی بی حواس محکم لبه ظرف زد و همونجا روی اپن پخش شد.
×اوه پس .. تخم مرغت خراب بود تهیونگی!
تهیونگ ضربه آرومی به پیشونی جونگکوک زد و تخم مرغ بعدی رو خیلی آروم لبه ظرف زد و توی ظرف خالیش کرد.
_آروم جونگکوک! میخوای پودرش کنی؟!
جونگکوک تخم مرغ دیگه ای برداشت و اونقدر آروم به لبه ظرف زد که حتی یه ترک کوچیکم برنداشت.
×اینم خرابه تهیونگی!
آروم پشت سر جونگکوک ایستاد و دستی که تخم مرغو نگه داشته بود گرفت و جونگکوک یه آن حس ورد با چسبیده شدن تهیونگ از پشت بهش ضربان قلبش داره میره بالا اما وقتی نگاهشو به حرکت دست تهیونگ که دست خودش رو گرفته بود و خیلی آروم تخم مرغ رو به لبه ظرف میزد موضوع ضربانشو کاملا فراموش کرد.
ادامه دارد...
لایک و حمایت فراموش نشه کوچولوعا🤏🏻👶🏻❤️
۵.۶k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.