رمان رز زخمی
رمان رز زخمی🍷🔪
پارت ۳
دیانا: شو خی میکنی دیگه؟
ارسلان: ببین من حوصله ندارم برات توضیح بدم و منتظر باشم تو باور کنی. محشاد بریم؟
محشاد: ارسلان من ۱۰۰بار بهت گفتم من محراب رو دوست دارم. نمیام.
ارسلان: باشه. من بهت پول نمدم و تو دیگه خواهر من نیستی منم برادر تو نیستم.
محشاد: بهتر(آروم)
ارسلان: بریم دیانا.
توی بهت زدگی خودم بودم مامان بابا چی؟ چرا نجاتم ندادن؟ الان که پوبدار بودن.
اصلاًچرا الان نیستن؟ که با داد ارسلان به خودم اومدم.
ارسلان: دیانا(باداد)
محراب: دست روی ناموس من بلند نکن عوضی آشغال.
خدمتکارا بزور محراب رو نگه داشته بودن. و با اصرار های محشاد بود که ارسلان رو نزد. به خواط اینکه اوضاع بدتر نشه رفتم سمت در ورودی. که محشاد گفت:
محشاد: نجاتت میدیم نترس.
دیانا: خداحافظ عروس انتر.
محشاد: یعنی واسه یه سامورایی همه جا ژاپنه الانم ول نمیکنه نکبت
ببخشید کمه امتحان دارم
پارت ۳
دیانا: شو خی میکنی دیگه؟
ارسلان: ببین من حوصله ندارم برات توضیح بدم و منتظر باشم تو باور کنی. محشاد بریم؟
محشاد: ارسلان من ۱۰۰بار بهت گفتم من محراب رو دوست دارم. نمیام.
ارسلان: باشه. من بهت پول نمدم و تو دیگه خواهر من نیستی منم برادر تو نیستم.
محشاد: بهتر(آروم)
ارسلان: بریم دیانا.
توی بهت زدگی خودم بودم مامان بابا چی؟ چرا نجاتم ندادن؟ الان که پوبدار بودن.
اصلاًچرا الان نیستن؟ که با داد ارسلان به خودم اومدم.
ارسلان: دیانا(باداد)
محراب: دست روی ناموس من بلند نکن عوضی آشغال.
خدمتکارا بزور محراب رو نگه داشته بودن. و با اصرار های محشاد بود که ارسلان رو نزد. به خواط اینکه اوضاع بدتر نشه رفتم سمت در ورودی. که محشاد گفت:
محشاد: نجاتت میدیم نترس.
دیانا: خداحافظ عروس انتر.
محشاد: یعنی واسه یه سامورایی همه جا ژاپنه الانم ول نمیکنه نکبت
ببخشید کمه امتحان دارم
- ۴.۶k
- ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط