وقتی پدر خوانده تو بود...
وقتی پدر خوانده تو بود...
پارت ششم
ویو ا.ت
رفتم بیرون دوباره در زدم اومدم تو که جیمین گفت
_مگه من اجازه دادم که اومدی؟!
+وایی خداا ...دوباره رفتم بیرون و در زدم
_بیا تو +نمیشد از همون اول بگی
_ کارت رو بگو
+برات کاپوچینو درست کردم
_باشه بزار برو
+یه تشکر نکنی (زیر لب)
_میخواستی انجام ندی من که بهت نگفتم
+ایشش ...رفتم بیرون اوفف اصلا نتونستم اتاق رو ببینم حالا چیکار کنم که بتونم دوباره برم داخل ولش کن الان وقتش نیست بزار وقتی که غذا درست کردم رفتم داخل اتاقم نشستم یکم داخل اتاق رو گشتم که یه کتاب دیدم خاک گرفته شده بود اومدم باز کنم که یه نفر در زد سریع کتاب رو یه جا پرت کردم و رفتم در رو باز کردم
+ب،بله ؟! @خانم ارباب گفتند تا یک ساعت از اتاق بیرون نیاید +چرا؟! @...
همون موقع جیمین از تو اتاق اومد بیرون _چون چه چسبیده به را چقدر سوال میپرسی نیا دیگه
+باشه بد اخلاق _شنیدم هاا
+منم گفتم بشنوی
جیمین رفت و که بادیگارد گفت
@انقدر سر به سر ارباب نزار
+چرا؟! @چون اگر عصبانیش کنی جونت دیگه دست خودت نیست دست اونه
+...
بادیگارد رفت یعنی آنقدر ترسناکه ولش کن بابا رفتم داخل اتاق کتاب رو بگیرم بخونم ولی هرچی گشتم نبود
+پس کدوم گوری گذاشتمش
نیم ساعت قشنگ دنبالش بودم ولی پیدا نکردم برا همین ول کنش شدم و رفتم سر گوشی کن کوک داده بود داشتم باهاش پابجی بازی میکردم که صدا داد جیمین در اومد
حقیقتا یکم ترسیدم رفتم بیرون که جیمین اومد بالا و ....
نظر یادت نره!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN
پارت ششم
ویو ا.ت
رفتم بیرون دوباره در زدم اومدم تو که جیمین گفت
_مگه من اجازه دادم که اومدی؟!
+وایی خداا ...دوباره رفتم بیرون و در زدم
_بیا تو +نمیشد از همون اول بگی
_ کارت رو بگو
+برات کاپوچینو درست کردم
_باشه بزار برو
+یه تشکر نکنی (زیر لب)
_میخواستی انجام ندی من که بهت نگفتم
+ایشش ...رفتم بیرون اوفف اصلا نتونستم اتاق رو ببینم حالا چیکار کنم که بتونم دوباره برم داخل ولش کن الان وقتش نیست بزار وقتی که غذا درست کردم رفتم داخل اتاقم نشستم یکم داخل اتاق رو گشتم که یه کتاب دیدم خاک گرفته شده بود اومدم باز کنم که یه نفر در زد سریع کتاب رو یه جا پرت کردم و رفتم در رو باز کردم
+ب،بله ؟! @خانم ارباب گفتند تا یک ساعت از اتاق بیرون نیاید +چرا؟! @...
همون موقع جیمین از تو اتاق اومد بیرون _چون چه چسبیده به را چقدر سوال میپرسی نیا دیگه
+باشه بد اخلاق _شنیدم هاا
+منم گفتم بشنوی
جیمین رفت و که بادیگارد گفت
@انقدر سر به سر ارباب نزار
+چرا؟! @چون اگر عصبانیش کنی جونت دیگه دست خودت نیست دست اونه
+...
بادیگارد رفت یعنی آنقدر ترسناکه ولش کن بابا رفتم داخل اتاق کتاب رو بگیرم بخونم ولی هرچی گشتم نبود
+پس کدوم گوری گذاشتمش
نیم ساعت قشنگ دنبالش بودم ولی پیدا نکردم برا همین ول کنش شدم و رفتم سر گوشی کن کوک داده بود داشتم باهاش پابجی بازی میکردم که صدا داد جیمین در اومد
حقیقتا یکم ترسیدم رفتم بیرون که جیمین اومد بالا و ....
نظر یادت نره!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN
۴۱.۵k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.