p
p⁵
یهو یکی ات رو صدا زد..
همون پسردایی حروم/زادش بود..
دوید سمتمون..
بازوهاشو گرفت و و اشکاشو پاک کرد..
÷ ات.. ات.. خوبی؟ چرا گریه میکنی چیشده؟
از عصبانیت نمیدونستم باید چیکار کنم.. این..
این پسره عوضی داره به ات دست میزنه..
یه سرفه فیک کردم که بفهمه منم اینجام!!
برگشت سمتم.. و خب طبق انتظار اخماش رفت توهم
÷ ات میتونم بپرسم اکست اینجا چه گوهی میخوره؟
( اسم پسرداییش رو میزارم جهپیل.. اصلا هم کیدراما صد خاطره رو ندیدم و این اسمو از اونجا برنداشتم 😒 )
+ جه پیل درست حرف بزن
÷ وا.. مگه ندیدی باهات چیکار کرد بعد تو پیگیرشی؟؟
_ عاملش شما بودی
÷ من؟
_ اگه بغلش نمیکردی و بوسش نمیکردی و دستت هرز نمیرفت سمت باسنش الان ما باهم بودیم
÷ هه.. به شما مربوط نیست من چیکار میکنم
_ ذوی سگ منو بالا نیار اتفاقا کاملا به من مربوطه که کی باهاش چیکار میکنه.. من صاحبشم و تو کیـ.ـرشم نیستی عوضی
÷ دلت دعوا میخواد؟
_ نه
÷ پس زر نزن
_ راست میگی.. اگه زر بزنم چون تو احمقی چه تاثیری روی تو داره؟
+ میخواین بس کنین؟
« جیمین و جه پیل همزمان دست ات رو کشیدن »
_÷ بیا بریم
_ ات با من بیا..
÷ میخوای بری پیشش که چی؟
+ بسه!! من با هیچکدومتون نمیام!!!
وانیلا:
جیمین میخواست دنبال ات بره..
ولی غرورش مهم تر بود..
الان باید جه پیل رو کتک میزد.. ولی نمیدونیم که چرا نزد!!
راه ات و جیمین و جه پیل از هم جدا شد..
هرکی از یه ور رفت و فکرش مشغول بود..
یهو یکی ات رو صدا زد..
همون پسردایی حروم/زادش بود..
دوید سمتمون..
بازوهاشو گرفت و و اشکاشو پاک کرد..
÷ ات.. ات.. خوبی؟ چرا گریه میکنی چیشده؟
از عصبانیت نمیدونستم باید چیکار کنم.. این..
این پسره عوضی داره به ات دست میزنه..
یه سرفه فیک کردم که بفهمه منم اینجام!!
برگشت سمتم.. و خب طبق انتظار اخماش رفت توهم
÷ ات میتونم بپرسم اکست اینجا چه گوهی میخوره؟
( اسم پسرداییش رو میزارم جهپیل.. اصلا هم کیدراما صد خاطره رو ندیدم و این اسمو از اونجا برنداشتم 😒 )
+ جه پیل درست حرف بزن
÷ وا.. مگه ندیدی باهات چیکار کرد بعد تو پیگیرشی؟؟
_ عاملش شما بودی
÷ من؟
_ اگه بغلش نمیکردی و بوسش نمیکردی و دستت هرز نمیرفت سمت باسنش الان ما باهم بودیم
÷ هه.. به شما مربوط نیست من چیکار میکنم
_ ذوی سگ منو بالا نیار اتفاقا کاملا به من مربوطه که کی باهاش چیکار میکنه.. من صاحبشم و تو کیـ.ـرشم نیستی عوضی
÷ دلت دعوا میخواد؟
_ نه
÷ پس زر نزن
_ راست میگی.. اگه زر بزنم چون تو احمقی چه تاثیری روی تو داره؟
+ میخواین بس کنین؟
« جیمین و جه پیل همزمان دست ات رو کشیدن »
_÷ بیا بریم
_ ات با من بیا..
÷ میخوای بری پیشش که چی؟
+ بسه!! من با هیچکدومتون نمیام!!!
وانیلا:
جیمین میخواست دنبال ات بره..
ولی غرورش مهم تر بود..
الان باید جه پیل رو کتک میزد.. ولی نمیدونیم که چرا نزد!!
راه ات و جیمین و جه پیل از هم جدا شد..
هرکی از یه ور رفت و فکرش مشغول بود..
- ۱.۱k
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط