دو پارتی
دو پارتی
پارت ۱
وقتی دوست داداشت بود
(کوک_ ات+)
(داداش ات بکهیون ÷ دوست ات مایا=)
ویو ات
های من اتم ۱۶ سالمه با خانوادم زندگی میکنم یه داداش دارم که خیلی ازم بزرگه ۲۸ سالشه ولی خیلی مهربونه و این داداشم یه دوست دارم به اسم جونگ کوک که من کراش سگی دارم روز ولی اون بهم محل سگ هم نمیزاره منو مثل خواهر کوچولوش میبینه هعی
ویو کوک
سلام من جونگ کوک هستم ۲۷ سالمه یه رفیق صمیمی دارم که یه خواهر کوچولو داره که خب مثل خواهرم میبینمش ولی امروزا بدجور فکرمو درگیر خودش کرده دروغ نگم خب دارم عاشقش میشم
ویو ات
بلخره آخرین زنگ مدرسه خورد رو با هانا رفتیم بیرون که یکی از دوستای پسرم که خیلی دوستش داشتم اومد
کای: سلام ات خوبی سلام مایا
+= سلام
کای: ات یه درخواستی
+جانم بگو
کای: خب میدونی که امتحانات داره شروع میشه نظرت چیه باهام درس تمرین کنیم
=فکر خوبیه
+خب باشه بریم خونه من
کای و= بریم
+داداش
÷ات بلخره اومدی
ویو ات
یا خدا کراشم چکار کنم من پیش اون دست پامو گم میکنم سرش تو گوشی بود که سرش آورد بالا گوشی کرد تو جیبش وقتی کای رو کنارم دید چهرش جدی شد آخه چرا
_سلام
+سلام
+داداش
÷جانم
+این کایه میخواد بیاد خونمون با مایا باهام درس بخونیم
÷باشه اشکالی نداره
کای: مرسی
_بریم
÷بریم
ویو کوک
اوفف ات با پسر دوسته اصلا خوشم نمیاد به چیزه که مال منه کسی دست بزنه رسیدیم به خونه اونا که همه رفتیم تو ات با دوستش اون پسره رفت تو اتاق که درس بخونن منم نتونستم جلو خودمو کنترل کنم به بکهیون گفتم
_پسر
÷هوم
_یچیزی بگم
÷بگو
_دوست داری شوهر خواهرت بشم
÷چی میگی
_من ات رو دوست دارم میخوام ازت خاستگاری کنم
÷دیونه تو باید از مامان بابام خاستگاری کنی نه من(خنده)
_یعنی تو قبول کردی
÷معلومه وایسا مامان بابا
_هی
مامان ات:بله
÷مامان برات داماد پیدا شده
م.ا: سری رو مبل نشست : جدی پسرم کی هست حالا
÷یه داماد خوشتیپ هم هست
م.ا: بگو دیگه کیه
÷اشاره کرد به کوک
م.ا: پسرم کوک
_ب..بله
م.ا: تو میخوای داماد من بشی
_با اجازتون بله و اگه ات از من خوشش بیاد
=خاله دیگه ما میریم
م.ا: باشه عزیزم بازم بیاین
÷کوک وقتشه
_وقت چی
÷ات تو اتاق تنهاس برو باهاش صحبت کن
_باشه
ویو ات
پارت ۱
وقتی دوست داداشت بود
(کوک_ ات+)
(داداش ات بکهیون ÷ دوست ات مایا=)
ویو ات
های من اتم ۱۶ سالمه با خانوادم زندگی میکنم یه داداش دارم که خیلی ازم بزرگه ۲۸ سالشه ولی خیلی مهربونه و این داداشم یه دوست دارم به اسم جونگ کوک که من کراش سگی دارم روز ولی اون بهم محل سگ هم نمیزاره منو مثل خواهر کوچولوش میبینه هعی
ویو کوک
سلام من جونگ کوک هستم ۲۷ سالمه یه رفیق صمیمی دارم که یه خواهر کوچولو داره که خب مثل خواهرم میبینمش ولی امروزا بدجور فکرمو درگیر خودش کرده دروغ نگم خب دارم عاشقش میشم
ویو ات
بلخره آخرین زنگ مدرسه خورد رو با هانا رفتیم بیرون که یکی از دوستای پسرم که خیلی دوستش داشتم اومد
کای: سلام ات خوبی سلام مایا
+= سلام
کای: ات یه درخواستی
+جانم بگو
کای: خب میدونی که امتحانات داره شروع میشه نظرت چیه باهام درس تمرین کنیم
=فکر خوبیه
+خب باشه بریم خونه من
کای و= بریم
+داداش
÷ات بلخره اومدی
ویو ات
یا خدا کراشم چکار کنم من پیش اون دست پامو گم میکنم سرش تو گوشی بود که سرش آورد بالا گوشی کرد تو جیبش وقتی کای رو کنارم دید چهرش جدی شد آخه چرا
_سلام
+سلام
+داداش
÷جانم
+این کایه میخواد بیاد خونمون با مایا باهام درس بخونیم
÷باشه اشکالی نداره
کای: مرسی
_بریم
÷بریم
ویو کوک
اوفف ات با پسر دوسته اصلا خوشم نمیاد به چیزه که مال منه کسی دست بزنه رسیدیم به خونه اونا که همه رفتیم تو ات با دوستش اون پسره رفت تو اتاق که درس بخونن منم نتونستم جلو خودمو کنترل کنم به بکهیون گفتم
_پسر
÷هوم
_یچیزی بگم
÷بگو
_دوست داری شوهر خواهرت بشم
÷چی میگی
_من ات رو دوست دارم میخوام ازت خاستگاری کنم
÷دیونه تو باید از مامان بابام خاستگاری کنی نه من(خنده)
_یعنی تو قبول کردی
÷معلومه وایسا مامان بابا
_هی
مامان ات:بله
÷مامان برات داماد پیدا شده
م.ا: سری رو مبل نشست : جدی پسرم کی هست حالا
÷یه داماد خوشتیپ هم هست
م.ا: بگو دیگه کیه
÷اشاره کرد به کوک
م.ا: پسرم کوک
_ب..بله
م.ا: تو میخوای داماد من بشی
_با اجازتون بله و اگه ات از من خوشش بیاد
=خاله دیگه ما میریم
م.ا: باشه عزیزم بازم بیاین
÷کوک وقتشه
_وقت چی
÷ات تو اتاق تنهاس برو باهاش صحبت کن
_باشه
ویو ات
۱۰.۶k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.