آخر این حسرت ها مرا دق مرگ میکند جان دلم..
آخر این حسرت ها مرا دق مرگ میکند جان دلم..
حسرتِ گرفتن دست های مردانه و گرم تو در یک زمستان سرد و برفی
حسرتِ قدم زدن با تو زیر باران در یک پارک خلوت
حسرتِ درد و دل کردن با تو تا نیمه های شب
حسرتِ بوسیدنت ، بوئیدنت
حسرتِ صدا زدنت با یک "میم" مالکیت و شنیدن یک "جانِ دلم" عمیق و واقعی از تو
حسرتِ شنیدن "دوستت دارم" از زبان تو
حسرتِ شنیدن "مراقب خودت باش" های تو
حسرتِ خندیدن با تو ، دیوانگی با تو ، عاشقی با تو
میدانی دلبرم اصلا حسرت یعنی خودِ تو
تو خودِ حسرتی برای این من
حسرت یعنی شانه های مردانه ات
که نمیدانم حالا تکیه گاه کدام خوشبختی است...
تا این حسرت ها جانم را نگرفتند کاری کن عشقِ ممنوعِ مغرورِ من!
حسرتِ گرفتن دست های مردانه و گرم تو در یک زمستان سرد و برفی
حسرتِ قدم زدن با تو زیر باران در یک پارک خلوت
حسرتِ درد و دل کردن با تو تا نیمه های شب
حسرتِ بوسیدنت ، بوئیدنت
حسرتِ صدا زدنت با یک "میم" مالکیت و شنیدن یک "جانِ دلم" عمیق و واقعی از تو
حسرتِ شنیدن "دوستت دارم" از زبان تو
حسرتِ شنیدن "مراقب خودت باش" های تو
حسرتِ خندیدن با تو ، دیوانگی با تو ، عاشقی با تو
میدانی دلبرم اصلا حسرت یعنی خودِ تو
تو خودِ حسرتی برای این من
حسرت یعنی شانه های مردانه ات
که نمیدانم حالا تکیه گاه کدام خوشبختی است...
تا این حسرت ها جانم را نگرفتند کاری کن عشقِ ممنوعِ مغرورِ من!
۳.۹k
۱۸ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.