BTS, Roman
#دست_مو_بگیر
#ادامه_پارت_دهم
براش چشم غره رفتم
(عصبانی)من- چی؟ یک بار دیگه بگو!
(پوزخند تلخ)جونگکوک- خودت خوب میدونی که همچین کاری باهات نمیکنم. پس بیا بریم اینجا خوب نیست یک دختر معتاد باشه.
خودم و عادی کردم. گرفتم چی میگه. تند تند پشت سر هم سیگار و تموم میکردم.
من- این دفعه اولم نیست. فکر کنم.. دفعه پنجمم. عیب نداره فردا صبح میرم خونه لباسم و برمیدارم و میام دانشگاه. تو هم دیگه برو
جونگکوک- خواب چی؟ بالاخره میخوابی که!
من- نوچ.. من تا صبح همینجا میشینم و سیگار میکشیم. هیچ اتفاقی نمیوفته.
یعد از جام بلند شدم. ایندفعه یادم شد کفشام و بردارم و بجاش بسته سیگار و کبریت دستم بود.
تلو تلو میخوردم و سیگار میکشیدم.
من- هوم هوم هوم...
اهنگ میخوندم و چشم بسته سیگار میکشیدم.
من- جووون. به به چه حالی میده!
جونگکوک- هی کفشات!
من- مال خودت نمیخوامشون!..
دیگه حرفی نزدم. فکر کردم رفته، اما همینکه برگشتم دیدم یهو براید بغلم کرد.
من- هی بزارم زمین!
اصلا مقاومت نکردم، پاهام خیلی درد میکرد که وقتی بغلم کرد حس کردم نیاز دارم برای استراحت بغلش بمونم.
(پوزخند)جونگکوک- ایندفعه رو حتی غر هم نزن.
هیچی نگفتم. سیگار و انداختم و سرم و روی سینش گذاشتم.
(خنده)من- هی پسر، چقدر دلبری میکنی تو!
(پوزخند دندون نما) جونگکوک- ازم خوشت اومده؟
من- یک اخلاق خوبی دارم، وقتی طرف ازم خوشش نیاد، تو روش میگم بای. زود تموم میشه
جونگکوک- ولی عشق اینطوری نیست. بای گفتنش سخته
با گفتن این جمله حس کردم قلبم ترک خورده. [از عشق میترسم]
...
یک خونه بزرگ، خیلی بزرگ.
به بازوی تهیونگ زدم.
(خنده)من- هی پسر. چه خونه ای داریا!
(خنده)جونگکوک- ازش خوشت اومد؟
من- اوهوم!
جونگکوک- چطوره بری یک دوری بزنی توش؟
من- اوممم... نه، الان خوابم میاد
خمیازه بلند کشیدم و خودم و روی کاناپه پرت کردم.
من- اممم.. جون بابا. هی پسر، سرویس حموم کجاس پاهام و یک آب بزنم؟
جونگکوک- توی اتاق من
(شیطنت)من- فقط تو اتاق تویه؟ حالا به چه دردت میخوره!؟ دوست دختر داری؟
جونگکوک- نه بابااااا! من گو*ه بخورم!
(خنده)من- ههه باشه بابا. جای دیگه نداری؟ نمیخوام برم تو اتاقت
(شیطنت)جونگکوک- نکنه میخوای من ببرمت؟
من- جواب من و بده
(خنده)جونگکوک- چرا دارم. پشت اتاق نشیمن
من- اوک
#رمان#Roman
#ادامه_پارت_دهم
براش چشم غره رفتم
(عصبانی)من- چی؟ یک بار دیگه بگو!
(پوزخند تلخ)جونگکوک- خودت خوب میدونی که همچین کاری باهات نمیکنم. پس بیا بریم اینجا خوب نیست یک دختر معتاد باشه.
خودم و عادی کردم. گرفتم چی میگه. تند تند پشت سر هم سیگار و تموم میکردم.
من- این دفعه اولم نیست. فکر کنم.. دفعه پنجمم. عیب نداره فردا صبح میرم خونه لباسم و برمیدارم و میام دانشگاه. تو هم دیگه برو
جونگکوک- خواب چی؟ بالاخره میخوابی که!
من- نوچ.. من تا صبح همینجا میشینم و سیگار میکشیم. هیچ اتفاقی نمیوفته.
یعد از جام بلند شدم. ایندفعه یادم شد کفشام و بردارم و بجاش بسته سیگار و کبریت دستم بود.
تلو تلو میخوردم و سیگار میکشیدم.
من- هوم هوم هوم...
اهنگ میخوندم و چشم بسته سیگار میکشیدم.
من- جووون. به به چه حالی میده!
جونگکوک- هی کفشات!
من- مال خودت نمیخوامشون!..
دیگه حرفی نزدم. فکر کردم رفته، اما همینکه برگشتم دیدم یهو براید بغلم کرد.
من- هی بزارم زمین!
اصلا مقاومت نکردم، پاهام خیلی درد میکرد که وقتی بغلم کرد حس کردم نیاز دارم برای استراحت بغلش بمونم.
(پوزخند)جونگکوک- ایندفعه رو حتی غر هم نزن.
هیچی نگفتم. سیگار و انداختم و سرم و روی سینش گذاشتم.
(خنده)من- هی پسر، چقدر دلبری میکنی تو!
(پوزخند دندون نما) جونگکوک- ازم خوشت اومده؟
من- یک اخلاق خوبی دارم، وقتی طرف ازم خوشش نیاد، تو روش میگم بای. زود تموم میشه
جونگکوک- ولی عشق اینطوری نیست. بای گفتنش سخته
با گفتن این جمله حس کردم قلبم ترک خورده. [از عشق میترسم]
...
یک خونه بزرگ، خیلی بزرگ.
به بازوی تهیونگ زدم.
(خنده)من- هی پسر. چه خونه ای داریا!
(خنده)جونگکوک- ازش خوشت اومد؟
من- اوهوم!
جونگکوک- چطوره بری یک دوری بزنی توش؟
من- اوممم... نه، الان خوابم میاد
خمیازه بلند کشیدم و خودم و روی کاناپه پرت کردم.
من- اممم.. جون بابا. هی پسر، سرویس حموم کجاس پاهام و یک آب بزنم؟
جونگکوک- توی اتاق من
(شیطنت)من- فقط تو اتاق تویه؟ حالا به چه دردت میخوره!؟ دوست دختر داری؟
جونگکوک- نه بابااااا! من گو*ه بخورم!
(خنده)من- ههه باشه بابا. جای دیگه نداری؟ نمیخوام برم تو اتاقت
(شیطنت)جونگکوک- نکنه میخوای من ببرمت؟
من- جواب من و بده
(خنده)جونگکوک- چرا دارم. پشت اتاق نشیمن
من- اوک
#رمان#Roman
- ۲.۹k
- ۲۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط