BTS, Roman

#دست_مو_بگیر
#پارت_دهم

جلوی یک مغازه روی میز نشستم. کفشام و کنارم گذاشتم تا یکم استراحت کنم.
سرم و روی میز گذاشتم، خیلی خسته بودم. یک ۱۰ دقیقه ای چشام گرم شد که صاحب مغازه اومد بیدارم کرد.

..- ببخشید خانوم...

بلند شدم و چشام و مالوندم

..- میخوام مغازه رو ببندم، باید میزا رو ببرم داخل.
من- بله ببخشید

از روی میز بلند شدم. دوباره کفشام و دستم گرفتم و رفتم پارک. اونجا میز و صندلی و آدمای زیادی داره.
کفشای پاشنه بلند عادت نداشتم، مخصوصا الان که اصلا حوصله دختر بودن ندارم.
قبل از اینکه به سمت پارت برم، رفتم و از همون مغازه با همون یکم پولی که داشتم یک بسته سیگار با کبریت گرفتم.
..
روی صندلی های پارک نشسته بودم و سیگار میکشیدم و آهنگ مورد علاقه ام که از حفظ بودم و میخوندم.
درست مثل آدمای مست شده بودم، آدمایی که کاراشون دست خودشون نیست.
هرکس میخوایت از کنارم رد شه، ازم دور میشد. درست احساس کرده بودم که یک آدم نیستم، یک حیوونم. یک حیوون... ولی مهم نیست. من توی زندگیم یاد گرفتم خودم پای خودم وایستم و حرف هیچکس برام مهم نباشه.
یکم بعد، که نخ چهارم و روشن کردم. یکی اومد کنارم نشست.
بهش نگاه نکردم، فقط توی همون حال گفتم

(خنده)من- هی.. تو چطوری تونستی کنارم بشینی! هه. همه ازم فرار میکنن تو میای کنارم میشینی؟!
جونگکوک- بیا بریم خونه ی من

به صورتش نگاهی انداختم. خودش بود. اون جونگکوک بود.
رو ازش گرفتم و یک پک از ته دل کشیدم. خیلی سرسنگین و جدی جوابش دادم

من- چرا باید بهت اعتماد کنم؟
(سنگین)جونگکوک- چون خونه ی من امن تر از اینجاس
من- نمیام

یک پک دیگه زدم. چرا هرجا میرم اینم باید باشه؟!

جونگکوک- حداقل تو خونه ی من، فقط یک نفره که بهت تجاوز میکنه
#رمان#Roman
دیدگاه ها (۱)

BTS, Roman

BTS

BTS, Roman

BTS, Roman

خون آشام عزیز (77)

خون آشام عزیز (65)

#Gentlemans_husband#season_Third#part_296به جمله  اخرش کمی ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط