مرا جانم صدایم کن

مرا "جانم" صدایم کن
صدایم کن مرا باعشق
از این بن بست تنهایی و غم
با واژه ای زیبا و پر احساس 
رهایم کن.....رهایم کن
صدایم کن مرا
من زاده ی احساس و عشق و آتشم
اینجا هوا سرد است
یخبندان بی مهری ست
فقط با یک صدای گرم
با یک واژه ی ساده ولی ازعمق جان
جانم رها می کن از این زندان بی عشقی
مرا "جانم" صدایم کن
صدایم کن مرا جانم
که تا جان در بدن دارم
برای عشق تو
احساس تو
مست و غزل خوانم
مرا "جانم " صدایم کن
که من با عشق پاسخ میدهم:
جانم....
دیدگاه ها (۱۸)

کاش دور و بر ما این همه دلبند نبودو دلم پیش کسی غیر خداوند ن...

دعای پایانی سال خدایا ممنون برای تمام خنده های امسالمخدایا م...

چشم در راه کسی هستمکوله بارش بر دوش آفتابش در دستخنده بر لب ...

حکم دل کردم.. ولیکن اول بازی بریددل بدستش داده بودم پس چرادل...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

.میشود یک شب تو ساقی باشی و من مست تو؟محو چشمان تو باشم ، عا...

شورِ شیرین لبت مانندِ دریایِ شراب...ساغر جان مرا لبریز کرد ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط