زیبا نبود زندگی

زیبا نبود زندگی
و به مرگ چیزی نمی‌گفتم
مبادا بگریزد
و برنگردد
ثانیه‌ها
با کفش فقیرانه
از بغلم می‌گذشتند
عمر
استخوان شکسته؟
در گلو مانده بود 
زیبا نبود زندگی,
تو زیبا کردی
و من دیدم مرگ را
که بر نُک پا
به تاریکی می‌گریخت .

#شمس_لنگرودی

@foroogh_shamloo
دیدگاه ها (۰)

و تبسم را بر لب ها جراحی می کنندو ترانه را بر دهانشوق را در ...

و گاه چقدر محتاجم!به همين چند لحظه فراموشى،به اندكى سكوت...و...

جنگلِ آینه‌ها به هم در شکستو رسولانی خسته بر این پهنه‌ی نومی...

و هنگامی که یاران،با سرود زندگی بر لب،به‌سوی مرگ می‌رفتند،ام...

part2🦋کودک بی نوا دمی آرام نمی‌گرفت و خونه رو با گریه های سو...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط