پارت ۱۷
پارت ۱۷
داشتن حرف میزدن منم رفتم پیششون و گردنبند رو ندادم اول باید قضیه لباس رو بفهمم
*حوصله ندارم حرفاشون رو بنویسم*
چند ساعتی گذشت و اونا رفتن اگر لباس رو به ات نشون بدم یعنی چی میگه خیله خب همین کارو میکنم....رفتم از اتاقم برداشتم بردم بهش نشون بدم
تهیونگ:ات.....میتونم ی سوال بپرسم؟
ات:اره....چیزی شده؟
تهیونگ:نه فقط این واسه ی توعه
((ویو ات))
وای نه اون لباس....
ات:اره واسه ی منه
تهیونگ:چرا انداختیش دور....اصلا چرا پارش کردی؟
ات:این لباس روزی تنم بود که به من تجاوز شد
تهیونگ:آها....
((ویو تهیونگ))
شبی که بهش تجاوز شده....اخه وای اون بچه یعنی مال منه وای نه فک نکنم اخه عهههه اصلا فعلا ولش کن رفتم استراحت کنم
((ویو ات))
داشتم با یجی بازی میکردم اما تو این فکر بودم چرا تهیونگ باید همچین سوالی ازم بپرسه اصلا لباسم دستش چیکار میکرد....به نظرم ول کنم این موضوع رو داشتم با یجی بازی میکردم که کم کم خوابش برد
شرط
۵ لایک:)
۶ کامنت:)
داشتن حرف میزدن منم رفتم پیششون و گردنبند رو ندادم اول باید قضیه لباس رو بفهمم
*حوصله ندارم حرفاشون رو بنویسم*
چند ساعتی گذشت و اونا رفتن اگر لباس رو به ات نشون بدم یعنی چی میگه خیله خب همین کارو میکنم....رفتم از اتاقم برداشتم بردم بهش نشون بدم
تهیونگ:ات.....میتونم ی سوال بپرسم؟
ات:اره....چیزی شده؟
تهیونگ:نه فقط این واسه ی توعه
((ویو ات))
وای نه اون لباس....
ات:اره واسه ی منه
تهیونگ:چرا انداختیش دور....اصلا چرا پارش کردی؟
ات:این لباس روزی تنم بود که به من تجاوز شد
تهیونگ:آها....
((ویو تهیونگ))
شبی که بهش تجاوز شده....اخه وای اون بچه یعنی مال منه وای نه فک نکنم اخه عهههه اصلا فعلا ولش کن رفتم استراحت کنم
((ویو ات))
داشتم با یجی بازی میکردم اما تو این فکر بودم چرا تهیونگ باید همچین سوالی ازم بپرسه اصلا لباسم دستش چیکار میکرد....به نظرم ول کنم این موضوع رو داشتم با یجی بازی میکردم که کم کم خوابش برد
شرط
۵ لایک:)
۶ کامنت:)
۳.۸k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.