من دلم برای دوران رفاقت های غیر مجازی تنگ شده .
من دلم برای دوران رفاقت های غیر مجازی تنگ شده .
یادت هست رفیق ؟ یادت هست برای ملاقاتهای بعدیمان قرار میگذاشتیم ؟ که راس همان ساعتی که بنا گذاشته ایم، کنار درب خانه بایستیم و با هم کمی اختلاط کنیم ؟ یادت هست زنگ می زدی خانه مان و به مادرم می گفتی: منزل صرافیان ؟ صرافیان هست ؟ و هیچ حواست نبود باید نام کوچکم را می گفتی تا مادرم از فرط خنده فراموش نکند بپرسد شما و همینطور بی هوا گوشی را بدهد به من . یادت هست رفیق ؟ آن روزها باباها به موزیک و تصاویر خواننده ها واکنش های جدی نشان می دادند و ما به صورت کاملا محرمانه خانه ی یکی از بچه ها جمع می شدیم و در نهایت هراس و تشویش ، آهنگ های شادمهر و قمیشی گوش می دادیم و انگار دنیای ممنوعه ی موزیک ، جذاب تر از دنیای پر از موزیک امروز بود ، چند خط از یک آهنگ را به زحمت حفظ می کردیم و در جمع بچه ها برای خودمان مثلا خط شکنی بودیم و بلند بلند میخواندیم ، مخصوصا آن قسمتش را که نمی فهمیدیم !
رادیو فردا ، سنگین ترین خلاف روزگار ما بود و ما خلافکارهایی قهار ! قاچاقِ سنگینِ تصاویر خواننده ها در مدرسه و جاسوس های مدرسه و ناظم و دفتر و تعهد ، یادش بخیر ...
عطر تازگیِ پیک های عیدانه ی دوران ابتدایی را یادت هست ؟
یادت هست برایم نامه می نوشتی ؟ هر بار نزدیک پایان سال تحصیلی دفتر خاطراتی دست و پا می کردیم و برای هم یادگاری می نوشتیم و آرزوهای خوب می کردیم ؟ گل های خشک لای کتاب یادت هست ؟
یعنی بچه های امروز هم خاطراتی شبیه ما خواهند داشت یا تمام احساسشان را پشت صفحات بلاک شده خواهند کشت و خاطراتشان را با حذف سابقه ی چت هایشان سلاخی خواهند کرد ؟
دلم می گیرد برای روزگار سردی که ساده ترین خلاف آدم ها، مسدود کردن ارتباط ها و شکستنِ بی بهانه ی قلب هاست ...
دلم می گیرد برای روزگاری که هرچه پیش می رویم ؛ آدم هایش از هم دورتر می شوند.
نرگس_صرافیان_طوفان
یادت هست رفیق ؟ یادت هست برای ملاقاتهای بعدیمان قرار میگذاشتیم ؟ که راس همان ساعتی که بنا گذاشته ایم، کنار درب خانه بایستیم و با هم کمی اختلاط کنیم ؟ یادت هست زنگ می زدی خانه مان و به مادرم می گفتی: منزل صرافیان ؟ صرافیان هست ؟ و هیچ حواست نبود باید نام کوچکم را می گفتی تا مادرم از فرط خنده فراموش نکند بپرسد شما و همینطور بی هوا گوشی را بدهد به من . یادت هست رفیق ؟ آن روزها باباها به موزیک و تصاویر خواننده ها واکنش های جدی نشان می دادند و ما به صورت کاملا محرمانه خانه ی یکی از بچه ها جمع می شدیم و در نهایت هراس و تشویش ، آهنگ های شادمهر و قمیشی گوش می دادیم و انگار دنیای ممنوعه ی موزیک ، جذاب تر از دنیای پر از موزیک امروز بود ، چند خط از یک آهنگ را به زحمت حفظ می کردیم و در جمع بچه ها برای خودمان مثلا خط شکنی بودیم و بلند بلند میخواندیم ، مخصوصا آن قسمتش را که نمی فهمیدیم !
رادیو فردا ، سنگین ترین خلاف روزگار ما بود و ما خلافکارهایی قهار ! قاچاقِ سنگینِ تصاویر خواننده ها در مدرسه و جاسوس های مدرسه و ناظم و دفتر و تعهد ، یادش بخیر ...
عطر تازگیِ پیک های عیدانه ی دوران ابتدایی را یادت هست ؟
یادت هست برایم نامه می نوشتی ؟ هر بار نزدیک پایان سال تحصیلی دفتر خاطراتی دست و پا می کردیم و برای هم یادگاری می نوشتیم و آرزوهای خوب می کردیم ؟ گل های خشک لای کتاب یادت هست ؟
یعنی بچه های امروز هم خاطراتی شبیه ما خواهند داشت یا تمام احساسشان را پشت صفحات بلاک شده خواهند کشت و خاطراتشان را با حذف سابقه ی چت هایشان سلاخی خواهند کرد ؟
دلم می گیرد برای روزگار سردی که ساده ترین خلاف آدم ها، مسدود کردن ارتباط ها و شکستنِ بی بهانه ی قلب هاست ...
دلم می گیرد برای روزگاری که هرچه پیش می رویم ؛ آدم هایش از هم دورتر می شوند.
نرگس_صرافیان_طوفان
۹۹.۲k
۲۶ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.