*my idol love*PT4
*پرش زمانی هشت صبح*
توی خواب ناز بودم که با صدای داد و بیداد جین از خواب بیدار شدم بلند شدم توی تشکم نشستم و سرم رو خاروندم و گفتم(چه خبرته خواب بودم)جین(میدونم خو اگه نباید بیدار میشدین که بیدارتون نمیکردم)
بعدش رفت سمت رونگی و با لگد بیدارش کرد و گفت(خرس گنده بلند شو پی دی نیم گفته تو و ا/ت برین دفترش)چشمام چهار تا شد و گفتم(پی دی نییییمممم)جین گفت(اره پس چی؟)بلند شدم و رفتم دستشویی کارام رو کردم و ارایشم رو هم کردم لباس رو هم عوض کردم اومدم بیرون و دیدم یونگی منتظرمه دستم رو گرفت و گفت(بریم)ا/ت(بریم) توی اسانسور بودیم که به یونگی گفتم(یونگی من نگرانم)یونگی(نیازی نیست نگران باشی کاری باهات نداره.)اب دهنم رو قورت دادم و گفتم(باشه)
رسیدیم د دفتر پی دی نیم نفس عمیقی کشیدم و در زدم و رفتیم تو پی دی نیم پلند شد و گفت(سلام خوشحالم که میبینمتون خانم ا/ت)لبخندی تحیل دادم و گفتم(م منم همینطور) و نشستیم دور میز پی دی نیم گفت(خب ارمیا فهمیدن شاها باهم قرار میزارین. اما باید یه جوری قزیه رو جمع کنیم ولی چه جوری کسی ایده ای داره)یونگی(چه طوره بگیم ا/ت منیجرمه یا بادیگارد شخصیمه)پی دی نیم(ایده ی خوبیه اما خب اگر تاییدش هم بکنیم بد نیست)ا/ت(به نظر من یکم ازش بگذره مثلا یکی دوماه بعدش تاییدش کنیم)پی دی نیم(اینم ایده ی خوبیه.اما ا/ت تو باید مراقب باشی چون اونا قیافتو دیدن)ا/ت(چشم حتما)
ازش تشکر کردیم و رفتیم بیرون وقتی اومدیم بیرون نفس عمیقی کشیدم و گفتم(واییی داشتم میمردم از استرس )یونگی(دیگه وقتی با من قرار میزاری ایناش رو هم باید تحمل کنی)ا/ت(نمکدون) رفتیم اتاق تمرین پیش بقیه ی پسرا نامجون اومد سمتمون و گفت(چی شد؟)همه چیز رو تعریف کردیم که تهیونگ گفت(پس الان یعنی تاییدش میکنین تا چندماه دیگه)ا/ت(افرین)کوک(فعلا بیاین یه چیزی بخوریم معدم داره سوراخ میشه) همه رفتیم و صبحونمون رو خوردیم و پسرا شروع کردن تمرین کردن منم لباسم رو عوض کردم ویه گوشه برای خودم نشسته بودم و کتاب میخوندم که با صدای پسرا به خودم اومدم جیهوپ میگفت(ا/ت بهت میخوره بدن نرمی داشته باشی. نمیخوای بیای بهمون ملحق بشی؟)خندیدم وگفتم(نمیدونم مطمئن نیستم) جیمین اومد دستم و گشید و گفت(بیا دیگههه)خندیم و رفتم پیششون کوک گفت(با کدوم اهنگ برقصیم)ا/ت(دینامیت)کوک(باشه)
دوربین رو کار گذاشت و اهنگ رو پلی کرد شروع کردیم رقصیدن وقتی اهنگ تموم شد تهیونگ گفت(اوووو ا/ت تو از ماهم بهتر میرقصییی)ا/ت(خب اخه حداقل روزی دو یا سه ساعت تمرین میکردم)
جیهوپ(اووووووو خیلی خوبیی)لبخندی بهشون تحویل دادم و کفت(خب دیگه من برم کتاب بخونم)یونگی مچ دستم رو گرفت و کشید و گفت(کجا هنوز تموم نشده)اهی کشیدم و رفتم سمتشون چند ساعت گذشت و هر کدوممون یه گوشه از سالن پرت شده بودیم بلند شدم برم اب بخوردم که سرم گیج رفت خودمو انداختم روی دیوا یونگی سریع اومد سمتم و گفت(ا/ت ا/ت خوبی چیشدی یهو)ا/ت(هیچی سرم گیج رفت)یونگی(رنگت هم مثل کچ شده.فک کنم فشارت افتاده بزار برم یه چیزی برات بیارم بشین اینجا)
رفت توی یخچالی که کنار سالن بود یه اب میوه برداشت و اومد سمتم و گفت(اینو بخور حالت بهتر میشه)ابمیوه رو گرفتم و خوردم اب میوه ی مورد علاقم بود موگوموگو همیهشه از اونا میخوردم کم کم ابمیوم رو خوردم و حال بهتر شد .
.
.
استایل های ا/ت رو توی پست بعدی میزارم چون اپلود نمیشد هیچ جوری.بوس.حمایت یادتون نره.
توی خواب ناز بودم که با صدای داد و بیداد جین از خواب بیدار شدم بلند شدم توی تشکم نشستم و سرم رو خاروندم و گفتم(چه خبرته خواب بودم)جین(میدونم خو اگه نباید بیدار میشدین که بیدارتون نمیکردم)
بعدش رفت سمت رونگی و با لگد بیدارش کرد و گفت(خرس گنده بلند شو پی دی نیم گفته تو و ا/ت برین دفترش)چشمام چهار تا شد و گفتم(پی دی نییییمممم)جین گفت(اره پس چی؟)بلند شدم و رفتم دستشویی کارام رو کردم و ارایشم رو هم کردم لباس رو هم عوض کردم اومدم بیرون و دیدم یونگی منتظرمه دستم رو گرفت و گفت(بریم)ا/ت(بریم) توی اسانسور بودیم که به یونگی گفتم(یونگی من نگرانم)یونگی(نیازی نیست نگران باشی کاری باهات نداره.)اب دهنم رو قورت دادم و گفتم(باشه)
رسیدیم د دفتر پی دی نیم نفس عمیقی کشیدم و در زدم و رفتیم تو پی دی نیم پلند شد و گفت(سلام خوشحالم که میبینمتون خانم ا/ت)لبخندی تحیل دادم و گفتم(م منم همینطور) و نشستیم دور میز پی دی نیم گفت(خب ارمیا فهمیدن شاها باهم قرار میزارین. اما باید یه جوری قزیه رو جمع کنیم ولی چه جوری کسی ایده ای داره)یونگی(چه طوره بگیم ا/ت منیجرمه یا بادیگارد شخصیمه)پی دی نیم(ایده ی خوبیه اما خب اگر تاییدش هم بکنیم بد نیست)ا/ت(به نظر من یکم ازش بگذره مثلا یکی دوماه بعدش تاییدش کنیم)پی دی نیم(اینم ایده ی خوبیه.اما ا/ت تو باید مراقب باشی چون اونا قیافتو دیدن)ا/ت(چشم حتما)
ازش تشکر کردیم و رفتیم بیرون وقتی اومدیم بیرون نفس عمیقی کشیدم و گفتم(واییی داشتم میمردم از استرس )یونگی(دیگه وقتی با من قرار میزاری ایناش رو هم باید تحمل کنی)ا/ت(نمکدون) رفتیم اتاق تمرین پیش بقیه ی پسرا نامجون اومد سمتمون و گفت(چی شد؟)همه چیز رو تعریف کردیم که تهیونگ گفت(پس الان یعنی تاییدش میکنین تا چندماه دیگه)ا/ت(افرین)کوک(فعلا بیاین یه چیزی بخوریم معدم داره سوراخ میشه) همه رفتیم و صبحونمون رو خوردیم و پسرا شروع کردن تمرین کردن منم لباسم رو عوض کردم ویه گوشه برای خودم نشسته بودم و کتاب میخوندم که با صدای پسرا به خودم اومدم جیهوپ میگفت(ا/ت بهت میخوره بدن نرمی داشته باشی. نمیخوای بیای بهمون ملحق بشی؟)خندیدم وگفتم(نمیدونم مطمئن نیستم) جیمین اومد دستم و گشید و گفت(بیا دیگههه)خندیم و رفتم پیششون کوک گفت(با کدوم اهنگ برقصیم)ا/ت(دینامیت)کوک(باشه)
دوربین رو کار گذاشت و اهنگ رو پلی کرد شروع کردیم رقصیدن وقتی اهنگ تموم شد تهیونگ گفت(اوووو ا/ت تو از ماهم بهتر میرقصییی)ا/ت(خب اخه حداقل روزی دو یا سه ساعت تمرین میکردم)
جیهوپ(اووووووو خیلی خوبیی)لبخندی بهشون تحویل دادم و کفت(خب دیگه من برم کتاب بخونم)یونگی مچ دستم رو گرفت و کشید و گفت(کجا هنوز تموم نشده)اهی کشیدم و رفتم سمتشون چند ساعت گذشت و هر کدوممون یه گوشه از سالن پرت شده بودیم بلند شدم برم اب بخوردم که سرم گیج رفت خودمو انداختم روی دیوا یونگی سریع اومد سمتم و گفت(ا/ت ا/ت خوبی چیشدی یهو)ا/ت(هیچی سرم گیج رفت)یونگی(رنگت هم مثل کچ شده.فک کنم فشارت افتاده بزار برم یه چیزی برات بیارم بشین اینجا)
رفت توی یخچالی که کنار سالن بود یه اب میوه برداشت و اومد سمتم و گفت(اینو بخور حالت بهتر میشه)ابمیوه رو گرفتم و خوردم اب میوه ی مورد علاقم بود موگوموگو همیهشه از اونا میخوردم کم کم ابمیوم رو خوردم و حال بهتر شد .
.
.
استایل های ا/ت رو توی پست بعدی میزارم چون اپلود نمیشد هیچ جوری.بوس.حمایت یادتون نره.
۹.۵k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.