Part28✨
Part28✨
شوگا: ولی من فکر نمیکردم ی روزی هنینجوری که دوباره عاشقت شدم به بدترین شکل ازم جداشی(گریه میکنه)
ا.ت: برو با دخترات و زنت خوش باش ... دوره ما دیگه تموم شده .. این سرنوشتمونه .. هفته دیگ عروسیمه ...
شوگا: با کی؟! آشناس؟
ا.ت: خب ... داداشت ازم خاستگاری کرده..
شوگا: عوضییی ... میدونستم رو تو چشم دارهه..
ا.ت: شوگا بس کن ... اونی که داری درموردش میگی اون شوهر آیندمه.
شوگا: انقدر نگو این کلمه رو اعصابم خُرد میشع
ا.ت:تو چه قبول کنی چه نکنی باید با واقعیتی که توش هستیم قبول کنیم هر دوتامون.. ممنون واسه امروز خدافظ...
بعد از اینکه حرفامو زدم از ماشین پیاده شدم با جیهو اومدیم خونه و از اون قضیه ۳ هفته میگذره و من نامزد سوجون هستم ..
شوگا: ولی من فکر نمیکردم ی روزی هنینجوری که دوباره عاشقت شدم به بدترین شکل ازم جداشی(گریه میکنه)
ا.ت: برو با دخترات و زنت خوش باش ... دوره ما دیگه تموم شده .. این سرنوشتمونه .. هفته دیگ عروسیمه ...
شوگا: با کی؟! آشناس؟
ا.ت: خب ... داداشت ازم خاستگاری کرده..
شوگا: عوضییی ... میدونستم رو تو چشم دارهه..
ا.ت: شوگا بس کن ... اونی که داری درموردش میگی اون شوهر آیندمه.
شوگا: انقدر نگو این کلمه رو اعصابم خُرد میشع
ا.ت:تو چه قبول کنی چه نکنی باید با واقعیتی که توش هستیم قبول کنیم هر دوتامون.. ممنون واسه امروز خدافظ...
بعد از اینکه حرفامو زدم از ماشین پیاده شدم با جیهو اومدیم خونه و از اون قضیه ۳ هفته میگذره و من نامزد سوجون هستم ..
۳۳.۸k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.