اسم: دیدار 🍷
اسم: دیدار 🍷
p¹¹
ویو تهیونگ:
یجورایی تحمل دیدن اشکاشو نداشتم پس بدون هیچ حرف و دلیلی پیشونیشو بوسه ی ارومی زدم و رفتم بیرون از اتاق پرو
ویو ا/ت:
دیدم یهو اونم اومد پایین و بهم گف خانوم کوچولو. توی شوک بودم که یهو پیشونیمو بوسه ی ارومی زد.قلبم داشت خیلی محکم میزد و داشتم نفس نفس میزدم هیچ مقاوتی نمیکردم و این واسم عجیب بود ولی ی حس خاصی داشت خودم متوجه این شده بودم که صورتم سرخ شده ولی برعکس همیشه سعی نمیکرد صورت سرخم و قایم کنم. بدون هیچ حرفی از اتاق پرو رفت بیرون و منو با اون همه سوال و گیجی تنها گذاشت.
ست توری رو دراوردم و لباس خودمو پوشیدم و رفتم از اتاق پرو بیرون چشاش به در پرو بود و تا از اتاق پرو اومدم بیرون باهم چشم تو چشم شدیم. نگاهمو ازش گرفتم و اون اومد سمتمو و ست توری رو ازم گرفتم
تهیونگ:( روبه فروشنده) اینو حساب کنید.
ا/ت: ام...... خودم... میتونم بخرمش
تهیونگ: ولی من میخوام برات بخرمش. مشکلیه؟
ا/ت: ن.... نه... مشکلی.... نیس
تهیونگ: چیز دیگه ای از این مغازه نمیخای؟
ا/ت: ن..... نه.... م... ممنون
تهیونگ: باید یه چند تا وسیله هم واسه اتاقت بخریم
ا/ت: ن... نه..... نمیخواد
تهیونگ: ولی من میخوام برای اتاقت وسیله بخرم
تهیونگ: از چه رنگی خوشت میاد
ا/ت: هاا....... اممم........ رنگای تیره
تهیونگ:(پوزخند) نه خوشم اومد. سلیقه ات خوبه
ا/ت: هاا....... اوهوم.....
تهیونگ: خیلی خب بیا بریم به مغازه های دیگه سر بزنیم
۴۰ مین بعد
ا/ت: خیلی خب..... فک کنم..... دیگه.... بس باشه
تهیونگ: ولی هنوز خیلی چیزا مونده
ا/ت: اقااا...... خواهش میکنم........ انقد راه رفتم...... پاهام درد گرفته
تهیونگ: باشه بریم
p¹¹
ویو تهیونگ:
یجورایی تحمل دیدن اشکاشو نداشتم پس بدون هیچ حرف و دلیلی پیشونیشو بوسه ی ارومی زدم و رفتم بیرون از اتاق پرو
ویو ا/ت:
دیدم یهو اونم اومد پایین و بهم گف خانوم کوچولو. توی شوک بودم که یهو پیشونیمو بوسه ی ارومی زد.قلبم داشت خیلی محکم میزد و داشتم نفس نفس میزدم هیچ مقاوتی نمیکردم و این واسم عجیب بود ولی ی حس خاصی داشت خودم متوجه این شده بودم که صورتم سرخ شده ولی برعکس همیشه سعی نمیکرد صورت سرخم و قایم کنم. بدون هیچ حرفی از اتاق پرو رفت بیرون و منو با اون همه سوال و گیجی تنها گذاشت.
ست توری رو دراوردم و لباس خودمو پوشیدم و رفتم از اتاق پرو بیرون چشاش به در پرو بود و تا از اتاق پرو اومدم بیرون باهم چشم تو چشم شدیم. نگاهمو ازش گرفتم و اون اومد سمتمو و ست توری رو ازم گرفتم
تهیونگ:( روبه فروشنده) اینو حساب کنید.
ا/ت: ام...... خودم... میتونم بخرمش
تهیونگ: ولی من میخوام برات بخرمش. مشکلیه؟
ا/ت: ن.... نه... مشکلی.... نیس
تهیونگ: چیز دیگه ای از این مغازه نمیخای؟
ا/ت: ن..... نه.... م... ممنون
تهیونگ: باید یه چند تا وسیله هم واسه اتاقت بخریم
ا/ت: ن... نه..... نمیخواد
تهیونگ: ولی من میخوام برای اتاقت وسیله بخرم
تهیونگ: از چه رنگی خوشت میاد
ا/ت: هاا....... اممم........ رنگای تیره
تهیونگ:(پوزخند) نه خوشم اومد. سلیقه ات خوبه
ا/ت: هاا....... اوهوم.....
تهیونگ: خیلی خب بیا بریم به مغازه های دیگه سر بزنیم
۴۰ مین بعد
ا/ت: خیلی خب..... فک کنم..... دیگه.... بس باشه
تهیونگ: ولی هنوز خیلی چیزا مونده
ا/ت: اقااا...... خواهش میکنم........ انقد راه رفتم...... پاهام درد گرفته
تهیونگ: باشه بریم
۱۵.۱k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.