مشکی طلایی
#مشکی_طلایی
#پارت²
#نرگس
رفتیم تو یه کافه خیلی قشنگ بود رفتیم نشستیم
که سرمو چرخوندم که چشم خورد به امیر
از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم اونم داشت نگام میکرد که یه لبخند زدم
اونم یه لبخند زد و سرشو انداخت پایین با انگشتاش
ور میرفت زدم تو دست فاطمه
نگام کرد گفت چیه چرا میزنی
هیس اروم اونور و ببین فقط ضایع نکن
برگشت نگا کرد
که رهامو دید چشاش از تعجب در اومد
رهامم داشت اونو نگا میکرد که رهام یه لبخند زد
بعد در گوش امیر یه چیزی گفت
#رهام
داشتم نگا اون دختره که امیر گفت میکردم
که چشم خورد به دختری که کنارش نشسته بود
منو دید یه لبخند تحویلم داد
منم بهش لبخند زدم
رفتم کنار گوش امیر و گفتم
میدونی اسم اون دختره بغل دستیش کیه
امیر که محو نرگس بود
گفت اسمش فاطمه اس
چه اسم قشنگی داشت
#پارت²
#نرگس
رفتیم تو یه کافه خیلی قشنگ بود رفتیم نشستیم
که سرمو چرخوندم که چشم خورد به امیر
از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم اونم داشت نگام میکرد که یه لبخند زدم
اونم یه لبخند زد و سرشو انداخت پایین با انگشتاش
ور میرفت زدم تو دست فاطمه
نگام کرد گفت چیه چرا میزنی
هیس اروم اونور و ببین فقط ضایع نکن
برگشت نگا کرد
که رهامو دید چشاش از تعجب در اومد
رهامم داشت اونو نگا میکرد که رهام یه لبخند زد
بعد در گوش امیر یه چیزی گفت
#رهام
داشتم نگا اون دختره که امیر گفت میکردم
که چشم خورد به دختری که کنارش نشسته بود
منو دید یه لبخند تحویلم داد
منم بهش لبخند زدم
رفتم کنار گوش امیر و گفتم
میدونی اسم اون دختره بغل دستیش کیه
امیر که محو نرگس بود
گفت اسمش فاطمه اس
چه اسم قشنگی داشت
۱۱.۳k
۱۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.