منیجر با تردید نگاه میکند و سپس به اعضای گروه مینگرد
منیجر: (با تردید نگاه میکند و سپس به اعضای گروه مینگرد) "شما همه باید نظر خودتون رو بدید. چون اعضای اصلی گروه هستید و این تصمیم فقط با توافق همهتان گرفته خواهد شد.
ات احساس میکرد که همه نگاهها به اوست. تمام اعضا در اتاق نشسته بودند و منتظر بودند تا مدیر و منیجر حرفهای خود را بزنند. اما در این میان، هیچکدام از اعضا، به جز جیمین و تههیونگ، هنوز به طور واضح نظر خود را اعلام نکرده بودند. نگاههای سرد آنها به ات، بیشتر از همیشه احساس میشد.
مدیر: "ات، نظر شما چیه؟ چرا فکر میکنید که میتونید به گروه بپیوندید؟"
ات به آرامی نفس میکشد، نگاهش را پایین میاندازد و سپس به تمام اعضای گروه نگاه میکند. هر کلمهای که میگفت، اهمیت زیادی داشت.
مدیر: "خب، بیایید شروع کنیم. هر کدوم از اعضا باید نظر خودش رو بگه. از شما شروع میکنیم، جین."
جین که کمی به اطراف نگاه کرد، سپس به ات نگاه کرد و شروع به صحبت کرد:
جین: "من همیشه فکر میکنم که هر کسی باید شجاعت ورود به یه گروه مثل این رو داشته باشه. ات تلاشی کرد که با ما ارتباط برقرار کنه و توی این مدت دیدم که تلاش زیادی کرده. نمیتونم بگم که کاملاً آمادهام که پذیرای حضورش باشیم، ولی شاید وقتی بیشتری نیاز باشه تا به هم نزدیکتر بشیم."
مدیر: "تشکر، جین. حالا کوک، نظر شما چیه؟"
کوک: "به نظر من ات فردی واقعاً تلاشگره. همیشه دلم میخواد به کسی که تلاشی مشابه با ما داره کمک کنم. شاید هنوز زمان زیادی از بودنش در کنارمون نگذشته، ولی به نظرم اگر فرصت داده بشه، میتونه رشد کنه."
مدیر: "ممنون از نظر شما. حالا، شوگا."
شوگا: "واقعاً به تواناییهاش نگاه کردهام و میبینم که میتونه مفید باشه. ولی باید گفت که برای من، مهمتر از همه اینه که با گروه هماهنگ بشه. اگر مشکلی با این هماهنگی نداشته باشه، به نظرم میتونه حضورش رو ثابت کنه."
مدیر: "تشکر. حالا نوبت به هوبی میرسه."
هوبی: "من همیشه با هر کسی که قصد همکاری داره، رفتار مثبت داشتم. ات هم این روحیه رو داره. احساس میکنم این فرد میتونه یه انرژی مثبت به گروه اضافه کنه و به پیشرفت ما کمک کنه. درسته که هنوز زمان کمی گذشته، اما به نظرم باید فرصت داده بشه."
مدیر: "ممنون، هوبی. حالا نوبت به نامجون."
نامجون: "من فکر میکنم حضور ات در گروه میتونه یه چالش جدید باشه. میدونید که گروه ما همیشه به هم خیلی وابستهست و همبستگی داریم. باید مطمئن بشیم که ات آماده است و میتونه با این ارتباطها کنار بیاد. ولی از طرفی، اگر علاقه واقعی داشته باشه و بخواد با گروه هماهنگ بشه، من هیچ مشکلی نمیبینم."
ات احساس میکرد که همه نگاهها به اوست. تمام اعضا در اتاق نشسته بودند و منتظر بودند تا مدیر و منیجر حرفهای خود را بزنند. اما در این میان، هیچکدام از اعضا، به جز جیمین و تههیونگ، هنوز به طور واضح نظر خود را اعلام نکرده بودند. نگاههای سرد آنها به ات، بیشتر از همیشه احساس میشد.
مدیر: "ات، نظر شما چیه؟ چرا فکر میکنید که میتونید به گروه بپیوندید؟"
ات به آرامی نفس میکشد، نگاهش را پایین میاندازد و سپس به تمام اعضای گروه نگاه میکند. هر کلمهای که میگفت، اهمیت زیادی داشت.
مدیر: "خب، بیایید شروع کنیم. هر کدوم از اعضا باید نظر خودش رو بگه. از شما شروع میکنیم، جین."
جین که کمی به اطراف نگاه کرد، سپس به ات نگاه کرد و شروع به صحبت کرد:
جین: "من همیشه فکر میکنم که هر کسی باید شجاعت ورود به یه گروه مثل این رو داشته باشه. ات تلاشی کرد که با ما ارتباط برقرار کنه و توی این مدت دیدم که تلاش زیادی کرده. نمیتونم بگم که کاملاً آمادهام که پذیرای حضورش باشیم، ولی شاید وقتی بیشتری نیاز باشه تا به هم نزدیکتر بشیم."
مدیر: "تشکر، جین. حالا کوک، نظر شما چیه؟"
کوک: "به نظر من ات فردی واقعاً تلاشگره. همیشه دلم میخواد به کسی که تلاشی مشابه با ما داره کمک کنم. شاید هنوز زمان زیادی از بودنش در کنارمون نگذشته، ولی به نظرم اگر فرصت داده بشه، میتونه رشد کنه."
مدیر: "ممنون از نظر شما. حالا، شوگا."
شوگا: "واقعاً به تواناییهاش نگاه کردهام و میبینم که میتونه مفید باشه. ولی باید گفت که برای من، مهمتر از همه اینه که با گروه هماهنگ بشه. اگر مشکلی با این هماهنگی نداشته باشه، به نظرم میتونه حضورش رو ثابت کنه."
مدیر: "تشکر. حالا نوبت به هوبی میرسه."
هوبی: "من همیشه با هر کسی که قصد همکاری داره، رفتار مثبت داشتم. ات هم این روحیه رو داره. احساس میکنم این فرد میتونه یه انرژی مثبت به گروه اضافه کنه و به پیشرفت ما کمک کنه. درسته که هنوز زمان کمی گذشته، اما به نظرم باید فرصت داده بشه."
مدیر: "ممنون، هوبی. حالا نوبت به نامجون."
نامجون: "من فکر میکنم حضور ات در گروه میتونه یه چالش جدید باشه. میدونید که گروه ما همیشه به هم خیلی وابستهست و همبستگی داریم. باید مطمئن بشیم که ات آماده است و میتونه با این ارتباطها کنار بیاد. ولی از طرفی، اگر علاقه واقعی داشته باشه و بخواد با گروه هماهنگ بشه، من هیچ مشکلی نمیبینم."
- ۳.۵k
- ۰۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط