🐈 وقتی به حرفش گوش نمیدی...!
🐈 وقتی به حرفش گوش نمیدی...!
ـ pt ⓵
ـــــــــــــــــــ
یونگی: مریض بشی من ازت مراقبت نمیکنم..
بلد شدم با اخم نگاش کردم..
ا.ت: مریض بشم ب کسی ربطی نداره..
با دادی ک زد از ترس چشمامو بستم..
یونگی: دفعه اخرت باشه اینجوری با من حرف میزنی..
منم مثله خودش داد زدم
ا.ت: اگ دفعه اخرم نباشه چیی ها..
یونگی: اونوقت...
ا.ت: چیی ها اونوقت چی..؟!
یونگی: خفه شوو..
ا.ت: چیهه بازم تنهام میزاریی
دباره داد زد
یونگی: بس کن ا.ت
دستامو مشت کردم ضربه های ارومی ب سینه اش میزدم..
ا.ت: توو لعنتی دو روزه ولم کردیی
همینجوری ضربه میزدم حتی ب صورتشم نگا نمیکردم ک اشکام شروع ب ریختن کردن ولی اون فقط نگام میکرد..
ا.ت: ازت...من..
دستامو محکم گرفت سعی میکردم دستامو ازاد کنم ولی حلقه ی دستاشو محکمتر میکرد..
ی لحظه منو کشید توی بغلش سرمو گذاشتم روی سینه اش با هق هق ادامه ی حرفمو گفتم
ا.ت: ازت...متنفرم
بدون چیزی گفتن محکمتر بغلم کرد و موهامو بو کرد
و گفت...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دستم شکست لایک کنید عهه..
💥 6 لایک و 2 نظر 💥
ـ pt ⓵
ـــــــــــــــــــ
یونگی: مریض بشی من ازت مراقبت نمیکنم..
بلد شدم با اخم نگاش کردم..
ا.ت: مریض بشم ب کسی ربطی نداره..
با دادی ک زد از ترس چشمامو بستم..
یونگی: دفعه اخرت باشه اینجوری با من حرف میزنی..
منم مثله خودش داد زدم
ا.ت: اگ دفعه اخرم نباشه چیی ها..
یونگی: اونوقت...
ا.ت: چیی ها اونوقت چی..؟!
یونگی: خفه شوو..
ا.ت: چیهه بازم تنهام میزاریی
دباره داد زد
یونگی: بس کن ا.ت
دستامو مشت کردم ضربه های ارومی ب سینه اش میزدم..
ا.ت: توو لعنتی دو روزه ولم کردیی
همینجوری ضربه میزدم حتی ب صورتشم نگا نمیکردم ک اشکام شروع ب ریختن کردن ولی اون فقط نگام میکرد..
ا.ت: ازت...من..
دستامو محکم گرفت سعی میکردم دستامو ازاد کنم ولی حلقه ی دستاشو محکمتر میکرد..
ی لحظه منو کشید توی بغلش سرمو گذاشتم روی سینه اش با هق هق ادامه ی حرفمو گفتم
ا.ت: ازت...متنفرم
بدون چیزی گفتن محکمتر بغلم کرد و موهامو بو کرد
و گفت...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دستم شکست لایک کنید عهه..
💥 6 لایک و 2 نظر 💥
۱۰.۰k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.