همه در خواب و من بیدارم ای یار
همه در خواب و من بیدارم ای یار
کمی تب دارم و بیمارم ای یار
خدا داند که ترسم از کروناست
که من از این کوید بیزارم ای یار
خسته ام
اینچنین زخم نزن برمن دلخسته رفیق
اینهمه رنج نده بر دل بشکسته رفیق
ساغری دست گرفتم،، تو نزن سنگ به او
نفسی مانده مرا ،، راه نکن تنگ به او
کمی تب دارم و بیمارم ای یار
خدا داند که ترسم از کروناست
که من از این کوید بیزارم ای یار
خسته ام
اینچنین زخم نزن برمن دلخسته رفیق
اینهمه رنج نده بر دل بشکسته رفیق
ساغری دست گرفتم،، تو نزن سنگ به او
نفسی مانده مرا ،، راه نکن تنگ به او
۴.۶k
۲۶ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.