خواهر این دوتا جذاب 💛💛 پارت ۴
خواهر این دوتا جذاب 💛💛 پارت ۴
رین : ران میگم بیا رو سر ریندو کرم بریزیم
رانم از خدا خواسته با سر قبول کرد
رین : بیا اول باید بفهمیم که ریندو کجاست و بعد تو بهش زنگ بزن و بگو که منو دزدیدن و .......
بقیه رو در گوش ران گفت من نشنیدم که بنویسم😑
از زبان ریندو
داشتم به پارک (........)میرفتم که با سانزو در مورد موضوع مهمی حرف بزنم که گوشیم زنگ خورد و ران. بود جواب دادم
آغاز مکالمه
ریندو : سلام چی شده من که الان رفتم
ران: ر..ریندوووووو زود باش رینو دزدیدن من دارم میرم نجاتش تو هم به آدرسی که میفرستم بیا زود باششششسس با داد
ریندو : چ.چ...چییییی چییی گفتیییی نههه دروغغغ میگی
ران : احمق من دارم میرم تو هم زود باش بیا تا به رین صدمه نزدن زودددد با داد
ریندو : بب..باشه
از زبان راوی
ریندو زود به طرف مقصد رفت و چون ران همش داد میزد سانزو هم شنید و دنبال ریندو راه افتاد
خب بریم ببینیم که ران و رین چی کار کردن
ران و رین میخواستم ریندو رو به سمت یک ساختمون متروکه بفرستن و اونجا همین که ریندو درو باز کرد ظرف پر از خامه رو بکوبن تو صورتش اونم هر دوتاشون و چون میدونستن که ریندو کار مهمی داره برای همینم رفته بیرون قشنگ میخواستن رو عصابش رژه برن
ریندو با تمام سرعت به مقصد مورد نظر رسید نفس عمیقی کشید و درو با شتاب باز کرد و دوتا ظرف خامه کوبونده شد به صورتش چون خامه زیاد بود به صورت سانزو هم خورد و همون لحظه یک عالمه آرد ریخت تو سرشون همراه با چسب و پر پرنده
نویسنده : ببخشید رین در گوش ران حرف میزد من فقط خامه رو شنیدم دیگه اینا و نشنیدم 😑
حالا رین و ران که جر خوردن از خنده 😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ریندو و سانزو : ...........
فعلاً بایییی♥️♥️♥️
رین : ران میگم بیا رو سر ریندو کرم بریزیم
رانم از خدا خواسته با سر قبول کرد
رین : بیا اول باید بفهمیم که ریندو کجاست و بعد تو بهش زنگ بزن و بگو که منو دزدیدن و .......
بقیه رو در گوش ران گفت من نشنیدم که بنویسم😑
از زبان ریندو
داشتم به پارک (........)میرفتم که با سانزو در مورد موضوع مهمی حرف بزنم که گوشیم زنگ خورد و ران. بود جواب دادم
آغاز مکالمه
ریندو : سلام چی شده من که الان رفتم
ران: ر..ریندوووووو زود باش رینو دزدیدن من دارم میرم نجاتش تو هم به آدرسی که میفرستم بیا زود باششششسس با داد
ریندو : چ.چ...چییییی چییی گفتیییی نههه دروغغغ میگی
ران : احمق من دارم میرم تو هم زود باش بیا تا به رین صدمه نزدن زودددد با داد
ریندو : بب..باشه
از زبان راوی
ریندو زود به طرف مقصد رفت و چون ران همش داد میزد سانزو هم شنید و دنبال ریندو راه افتاد
خب بریم ببینیم که ران و رین چی کار کردن
ران و رین میخواستم ریندو رو به سمت یک ساختمون متروکه بفرستن و اونجا همین که ریندو درو باز کرد ظرف پر از خامه رو بکوبن تو صورتش اونم هر دوتاشون و چون میدونستن که ریندو کار مهمی داره برای همینم رفته بیرون قشنگ میخواستن رو عصابش رژه برن
ریندو با تمام سرعت به مقصد مورد نظر رسید نفس عمیقی کشید و درو با شتاب باز کرد و دوتا ظرف خامه کوبونده شد به صورتش چون خامه زیاد بود به صورت سانزو هم خورد و همون لحظه یک عالمه آرد ریخت تو سرشون همراه با چسب و پر پرنده
نویسنده : ببخشید رین در گوش ران حرف میزد من فقط خامه رو شنیدم دیگه اینا و نشنیدم 😑
حالا رین و ران که جر خوردن از خنده 😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ریندو و سانزو : ...........
فعلاً بایییی♥️♥️♥️
۹.۵k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.