خواهر گربه 🐱 پارت ۴
خواهر گربه 🐱 پارت ۴
بلاخره پارت دادم پارم نکنید
که یکدفعه اما وارد میشود
اما : مایکیییی چرا بهم نگفتی که میری به گنگ
مایکی : خب راس.....
اما : نه تو باید میگفتی
مایکی : حالا که اومدی
اما میخاست چیزی بگه که چشماش به ا.ت افتاد
اما : یه دختر این جاست
ا.ت در ذهن : ای وای من که دوست نداشتم بیام به زور منو آوردم حالا تو میگی که نباید باشم
ا.ت : اگه مزاحمم از همون راهی که اومدم بر میگردم
اما : نه نه وایستا کجا میری
باجی : تو کی این قدر حرف گوش کن بودی ها ا.ت
ا.ت : من همیشه عاقل بودم ولی تو احمق بودی سرد
که گوشی ا.ت زنگ میخوره
ا.ت : باجی عاقل باش مامانه
باجی : باشه 😁
ا.ت : الو سلام مامان
باجی : هی ا.ت اون سیگارو برام روشن کن نه نه اون موادو اول بده
چیفویو : راست میگه ا.ت چان زود باش بده
مامان باجی و ا.ت : ا.ت اونا دارن چی میگن
ا.ت با نگاه های مرگبار
ا.ت : هیچی مامان فقط باجی و چیفویو دارن یه دخترو به ف..... میدن
مامان باجی و...: با داد که همه شنیدن
باجی تو بیا خونه تا حالیت کنمممممم
ا.ت : نگران نباش مامان خودم اینجا یکم ادبش میکنم
مامان : نه خودم ادبش میکنممممم
پایان مکالمه
و ما باجی و چیفویو رو داریم که دارن میشاشن تو خودشون بخاطر مامان باجی
باجی : ا.تتتتتت این چی بود گفتی
ا.ت : تقصیر خودت بود اوه راستی بلاخره میتونم بندازمت زندان به جرم ت.ج.ا.و.ز
چیفویو : باجی سان کمک
باجی : احمق قراره منو بکشن نه تو
ا.ت : اتفاقاً میخوام چیفویو رو هم بندازم به زندان.
هر دوتاشون : گوه خوردیم فقط به بگو شوخی کردی
و ما بقیه ی گنگ رو داریم که میگن ودف....... احم احم
ا.ت : فقط میخوام قیافه تو وقتی دارن میبرند به زندان ببینم
باییی بایییی🫶♥️
بلاخره پارت دادم پارم نکنید
که یکدفعه اما وارد میشود
اما : مایکیییی چرا بهم نگفتی که میری به گنگ
مایکی : خب راس.....
اما : نه تو باید میگفتی
مایکی : حالا که اومدی
اما میخاست چیزی بگه که چشماش به ا.ت افتاد
اما : یه دختر این جاست
ا.ت در ذهن : ای وای من که دوست نداشتم بیام به زور منو آوردم حالا تو میگی که نباید باشم
ا.ت : اگه مزاحمم از همون راهی که اومدم بر میگردم
اما : نه نه وایستا کجا میری
باجی : تو کی این قدر حرف گوش کن بودی ها ا.ت
ا.ت : من همیشه عاقل بودم ولی تو احمق بودی سرد
که گوشی ا.ت زنگ میخوره
ا.ت : باجی عاقل باش مامانه
باجی : باشه 😁
ا.ت : الو سلام مامان
باجی : هی ا.ت اون سیگارو برام روشن کن نه نه اون موادو اول بده
چیفویو : راست میگه ا.ت چان زود باش بده
مامان باجی و ا.ت : ا.ت اونا دارن چی میگن
ا.ت با نگاه های مرگبار
ا.ت : هیچی مامان فقط باجی و چیفویو دارن یه دخترو به ف..... میدن
مامان باجی و...: با داد که همه شنیدن
باجی تو بیا خونه تا حالیت کنمممممم
ا.ت : نگران نباش مامان خودم اینجا یکم ادبش میکنم
مامان : نه خودم ادبش میکنممممم
پایان مکالمه
و ما باجی و چیفویو رو داریم که دارن میشاشن تو خودشون بخاطر مامان باجی
باجی : ا.تتتتتت این چی بود گفتی
ا.ت : تقصیر خودت بود اوه راستی بلاخره میتونم بندازمت زندان به جرم ت.ج.ا.و.ز
چیفویو : باجی سان کمک
باجی : احمق قراره منو بکشن نه تو
ا.ت : اتفاقاً میخوام چیفویو رو هم بندازم به زندان.
هر دوتاشون : گوه خوردیم فقط به بگو شوخی کردی
و ما بقیه ی گنگ رو داریم که میگن ودف....... احم احم
ا.ت : فقط میخوام قیافه تو وقتی دارن میبرند به زندان ببینم
باییی بایییی🫶♥️
۷.۹k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.