عشق.واقعی.من
#عشق.واقعی.من
#پارت12
طاها∶اروم چشامو باز کردم فک کنم بهترین و راحت ترین خاب زندگیم بود اروم گذاشتمش رو تخت چقد سبکع رفتم بیرون اوه اوه خونع چقد بهم ریختس نرگس صدام کرد اقا اقا
گفتم بلع خالع نگرس
گفت خونع خیلی بهم ریختس صبحونتونو بفرستماتاقتون
گفتم ن بالا امادع کن شکیب و مبین و دخترام اینجان
گفت بلع چشم
رفتم سمت اتاقا درو ک باز کردم با صحنع ای ک دیدم داشتم جر میخوردم از خند شکیب و فریال تو حلق هم بودن متوجع من نشدن رفتم سمت اتاق مبین دیدم خابن جالبع چرا نازی با مبین ت یع اتاقع نکنع خبریع و من نمیدونم ولی زوج خوبی میشنا رفتم سمت اتاق ک رهارو بیدار کنم دیدم رو تخت نیست صدا اب از توالت میومد وایستادم تا بیاد از در ک اومد بیرون دستشو گرفتم کوبیدمش ب دیوار با ترس و تعجب داشت بم نگا میکرد اروم رفتم جلو گفتم رها
اروم گفتم هم
گفتم میش مال من شی؟فقد مال من؟ میدونم خیلی زود ولی دلع دیگ لامصب کاریش نمیشع کرد
رها هنو ت شوک بود یکم ک گذشت اروم دستاشو دور گردنم حلقع کرد اروم گفت ب یع شرط
گفتم چ شرطی
گفت توعم فقد و فقد مال من باشی
اروم لبخند زدم دستامو محکم دور کمرش حلقع کردم یکم ک گذشت از فاصلع گرفت خاست برع ک دستمو گذاشتم بغل سرش رو دیوار گفتم کجا
گفت گشنمع طاها
گفتم امم منم ولی یع چیزی دیگ میخام ن غذا
با تعجب داشت نگام میکرد اروم خم شدم روش ولی لبامو نزاشتم رو لباش سرمو بلند کردم ب چشاش خیرع شدم اروم پرسیدم اجازع هست یکم فک کرد بد اروم چشاشو بست لبخند زد خم شدم نرم شرو کرردم ب بوسیدنو خوردن لباش یکم ک گذشت اروم باهام همراهی کرد با اینکارش خشن افتادم ب جون لباش بد اروم رفتم سمت گردنش داشتم گردنشو میمکیدم ک یهو....
ادامه دارد...
#پارت12
طاها∶اروم چشامو باز کردم فک کنم بهترین و راحت ترین خاب زندگیم بود اروم گذاشتمش رو تخت چقد سبکع رفتم بیرون اوه اوه خونع چقد بهم ریختس نرگس صدام کرد اقا اقا
گفتم بلع خالع نگرس
گفت خونع خیلی بهم ریختس صبحونتونو بفرستماتاقتون
گفتم ن بالا امادع کن شکیب و مبین و دخترام اینجان
گفت بلع چشم
رفتم سمت اتاقا درو ک باز کردم با صحنع ای ک دیدم داشتم جر میخوردم از خند شکیب و فریال تو حلق هم بودن متوجع من نشدن رفتم سمت اتاق مبین دیدم خابن جالبع چرا نازی با مبین ت یع اتاقع نکنع خبریع و من نمیدونم ولی زوج خوبی میشنا رفتم سمت اتاق ک رهارو بیدار کنم دیدم رو تخت نیست صدا اب از توالت میومد وایستادم تا بیاد از در ک اومد بیرون دستشو گرفتم کوبیدمش ب دیوار با ترس و تعجب داشت بم نگا میکرد اروم رفتم جلو گفتم رها
اروم گفتم هم
گفتم میش مال من شی؟فقد مال من؟ میدونم خیلی زود ولی دلع دیگ لامصب کاریش نمیشع کرد
رها هنو ت شوک بود یکم ک گذشت اروم دستاشو دور گردنم حلقع کرد اروم گفت ب یع شرط
گفتم چ شرطی
گفت توعم فقد و فقد مال من باشی
اروم لبخند زدم دستامو محکم دور کمرش حلقع کردم یکم ک گذشت از فاصلع گرفت خاست برع ک دستمو گذاشتم بغل سرش رو دیوار گفتم کجا
گفت گشنمع طاها
گفتم امم منم ولی یع چیزی دیگ میخام ن غذا
با تعجب داشت نگام میکرد اروم خم شدم روش ولی لبامو نزاشتم رو لباش سرمو بلند کردم ب چشاش خیرع شدم اروم پرسیدم اجازع هست یکم فک کرد بد اروم چشاشو بست لبخند زد خم شدم نرم شرو کرردم ب بوسیدنو خوردن لباش یکم ک گذشت اروم باهام همراهی کرد با اینکارش خشن افتادم ب جون لباش بد اروم رفتم سمت گردنش داشتم گردنشو میمکیدم ک یهو....
ادامه دارد...
۴۵.۱k
۲۷ بهمن ۱۳۹۹