p16
p16
صبح ! ت ویو /
بلند شدم دیدم لباس خواب تنمه و دل دردی نداشتم ولی هنوز کمو پیش درد داشتم دیدم جونگ کوک کنارم خوابه آروم از روی تخت بلند شدم رفتم صورتمو شستم و رفتم بیرون هنوز کسی بلند نشده بود فقط خدمتکار های عمارت بیدار شده بودن و داشتن صبحونه آماده میکردن که از بوش معلوم بود غذای خوشمزه ای بود رفتم تو حیاط اون پشت گل های رز قرمز و رز سفید و خیلی از گل های دیگه بود آروم رفتم روی چمن ها که باد آرومی میومد و موهامو به رقص در میآورد .. .. افکارم پیش میا و جون سو بود اگه اونا بخاطر من اذیت بشن چی اما کوک گفته بود که کاری نداره ... الان یعنی حالشون خوبه .... وای مغزم از سوال های بی جواب داشت میپوکید ... که زانو هامو بغل کردم و ارامش خاصی بهم میداد ..........
(زبان کوک ویو )
بلند شدم دیدم ا/ت نیست نگو فرار کرده بود بلند شدم یه پیرهن دکمه ای تنم کردم که از عجله دکمه هاشو نبستم [جوننن عجب دافی ]
رفتم پایین که هعی ات رو صدا میزدم کل عمارت ساکت بود رفتم تو حیاط که صداش شنیدم انگار کل دنیا رو بهم دادن که با جدیت تمام رفتم روبه روش گفتم
_دختر تو دیونه شدی تو کدوم گوری بودی هاااا (عربده و داد بزرگگگ)
زبان ت ویو
دیدم داد کوک بلند شده و منو صدا میزنع باز چشع خداااا ... اومده بود بیرون که آروم زمزمه کردم +کوک
که اومد داد زد رو سرم بغضم داشت میترکید کسی حتی رو سرم داد نزده بعدش این .. این داره باهام دعوا میکنه آخه مگه من چیکار کردم که چنگی تو پهلوم زد و بغضم ترکید و اشکام روی گونه هام ریخت سرمو بلند کردم حالا نوبت من بود نباید فکر کنه من ضعیفم نباید روی سرم داد بزنه ..
+تو حق نداری روی سر من داد بزنی فکر کردی کی هستی هاااا تو فقط تو برگه شوهر منی من دوست ندارم اما تو اومدی بهم تجاوز کردی میدونییی ....(داد)
پوز خند زد و دادی کشید
خماریی
شرط
۷۰لایک
۷۰کامنت
۲۰فالو
✨💕
صبح ! ت ویو /
بلند شدم دیدم لباس خواب تنمه و دل دردی نداشتم ولی هنوز کمو پیش درد داشتم دیدم جونگ کوک کنارم خوابه آروم از روی تخت بلند شدم رفتم صورتمو شستم و رفتم بیرون هنوز کسی بلند نشده بود فقط خدمتکار های عمارت بیدار شده بودن و داشتن صبحونه آماده میکردن که از بوش معلوم بود غذای خوشمزه ای بود رفتم تو حیاط اون پشت گل های رز قرمز و رز سفید و خیلی از گل های دیگه بود آروم رفتم روی چمن ها که باد آرومی میومد و موهامو به رقص در میآورد .. .. افکارم پیش میا و جون سو بود اگه اونا بخاطر من اذیت بشن چی اما کوک گفته بود که کاری نداره ... الان یعنی حالشون خوبه .... وای مغزم از سوال های بی جواب داشت میپوکید ... که زانو هامو بغل کردم و ارامش خاصی بهم میداد ..........
(زبان کوک ویو )
بلند شدم دیدم ا/ت نیست نگو فرار کرده بود بلند شدم یه پیرهن دکمه ای تنم کردم که از عجله دکمه هاشو نبستم [جوننن عجب دافی ]
رفتم پایین که هعی ات رو صدا میزدم کل عمارت ساکت بود رفتم تو حیاط که صداش شنیدم انگار کل دنیا رو بهم دادن که با جدیت تمام رفتم روبه روش گفتم
_دختر تو دیونه شدی تو کدوم گوری بودی هاااا (عربده و داد بزرگگگ)
زبان ت ویو
دیدم داد کوک بلند شده و منو صدا میزنع باز چشع خداااا ... اومده بود بیرون که آروم زمزمه کردم +کوک
که اومد داد زد رو سرم بغضم داشت میترکید کسی حتی رو سرم داد نزده بعدش این .. این داره باهام دعوا میکنه آخه مگه من چیکار کردم که چنگی تو پهلوم زد و بغضم ترکید و اشکام روی گونه هام ریخت سرمو بلند کردم حالا نوبت من بود نباید فکر کنه من ضعیفم نباید روی سرم داد بزنه ..
+تو حق نداری روی سر من داد بزنی فکر کردی کی هستی هاااا تو فقط تو برگه شوهر منی من دوست ندارم اما تو اومدی بهم تجاوز کردی میدونییی ....(داد)
پوز خند زد و دادی کشید
خماریی
شرط
۷۰لایک
۷۰کامنت
۲۰فالو
✨💕
۳۹.۶k
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.